انتقاد از سیستم سلطه راهی برای اثبات خود نیست و فردی که شخصیت خود را بر اساس انتقادگری از سیستم حاکم بنا میکند و به اعلام نظر درباره موارد بیعدالتی، تبعیض و سرکوب بسنده میکند یک «فعال سیاسی» است که در خود تناقضی شکل داده است. باید توجه داشت که انتقادگری تنها مقدمهای بر کنش خودآئین یا خودبنیاد است.
اعتراض مقطعی و اعلام نظر درباره سیاستها یا شرایط اقتصادی موجود در رسانههای اجتماعی در صورتی که هدفمند و برنامهریزی شده نباشد، منجر به صدماتی برای افراد مختلف میشود. این دست اعتراضها چنانچه از طرف افراد معمولی باشد ممکن است این تصور اشتباه را به آنها بدهد که مشغول نوعی از مبارزه هستند و در نتیجه به همین کنش بیثمر بسنده کنند. اما در مورد افراد شناخته شده این نوع از اعتراض منجر به «سیاستورزی» میشود. یعنی افراد با استفاده از اعتراضات مقطعی تنها مشغول تنظیم زاویه خود با سیستم حاکم میشوند که شامل نوعی از سیاستورزی است. برای همه ما آشکار است که دنیای سیاست چیزی جز رفتار ریاکارانه و محافظهکاری برای بدست آوردن یا حفظ انواع جایگاههای اجتماعی یا سیاسی نیست و بیان حقیقت در آن جایگاهی ندارد.
بهتر است به تمایز بین «فعالیت سیاسی» و «کنشگری» اشاره کنیم. فردی که تنها به اعلام نظر خود درباره موارد بیعدالتی و تبعیض میپردازد یک فعال سیاسی است و نمیتوان او را کنشگر نامید. زیرا رفتار او متمرکز بر مقابله با سیستم کنونی فساد و بیعدالتی در کلیت آن است و تنها وجهی «واکنشی» به رفتار و سیاستهای کلان یک سیستم سرکوبگر دارد.
به نظر من، مقوله «انتقادگری» به سیستم سلطه از مقوله «کنشگری» جداست و در صورتی که با هم خلط شوند اولین کسی که متضرر میشود خود فرد عملکننده است. زیرا او آمال و آرزوهای بزرگی در سر میسازد که دستیابی به آنها در امکانات اجتماعیش نیست و حتی ممکن است با معادلات جامعه نیز سازگار نباشد. انتقاد به سیستم تنها به شکل اعلام موضع، کنشی سیاسی است که قوانین سیاست بر آن حاکم است. یعنی دیگر حقیقت (تحقیق شده) و عدالت مبنای اعلام نظر نیست. پس چنانچه فرد بدون کسب شناخت کافی از روابط و نهادهای قدرت چنین کاری انجام دهد احتمال دارد به خود و یا دیگران صدماتی ناخواسته وارد کند. همچنین تناقض این کنش اعتراضی در اینجاست که فرد معترض (اعلام کننده موضع نسبت به بیعدالتی یا تبعیض) ناچار است از حقیقت دور شود و شبیه تبلیغات تجاری سعی در قانع کردن افراد داشته باشد.
اعتراض و انتقاد تنها در صورتی حالت طبیعی خود را بدست میآورد که قسمتی از زیست هر روزه فرد در زندگی و شغلش باشد. در چنین صورتی فرد معترض یا منتقد، مخالفت خودش را تنها در حیطه زیست یا حرفه خود بیان میکند. مثلا معلمی را تصور کنید که نسبت به کتابهای درسی اعتراض میکند یا روزنامه نگاری که به دلیل عدم شفافیت مالی برخی نهادها نمیتواند گزارش مناسب تهیه کند. به این شکل اعتراض افراد واقعی، ملموس و قابل درک برای عموم جامعه است.
در صورتی که انتقاد یا اعتراض در چنین بسترِ معنیداری شکل بگیرد، فرد میتواند امکانات لازم جهت شروع کنشگری را کسب کند و بر پایه درک مشکلات موجود در زیستبوم یا شغل خود شروع به انجام کنش مستقل، خلاقانه و خودبنیاد کند. به عبارت دیگر، یک کنشگر به صورت طبیعی در زیست بوم خود مشغول به زندگی است و در همان حیطه شروع به مداخلهگری خلاقانه میکند که معمولا شامل ستاندن قدرت از بالا دستیها و توزیع عادلانه آن در میان پایین دستیهاست. به این شکل، کنشگر زیست خود را بر پایه عملی مثبت، مستقل و خلاقانه بنا میکند، به زندگی طبیعی خود ادامه میدهد و خود را از اعمال سیاسی و خودنمایانه دور نگه میدارد.
کنشگری واقعی بر پایه خلاقیت، استقلال فکری، و شناخت دقیق از زیستبوم استوار است. چنین کنشی نهتنها فرد را از چرخه اعتراضهای بیثمر رها میکند، بلکه او را به نیرویی مثبت و تأثیرگذار در جامعه تبدیل میکند.