آنچه در ادامه میخوانید ترجمه متنی است که ویراستار کتابی که بزودی به زبان انگلیسی منتشر خواهد شد درباره مقاله من با عنوان «پارسیای سیاسی و رتوریک دولت در ایران معاصر» نوشته است. آقای والری وینو، همچون من شیفته این موضوع بود و کمک شایانی کرد تا مقاله من شکل نهایی خود را یافت و مورد تائید و تحسین داوران قرار گرفت.
مقالات قبلی از «پاریسیا» (گفتار بیباکانه) مربوط به جوامعی است که در آنها آزادی بیان بهطور جدی از سوی دولت سانسور نمیشود. با این حال، شواهد نشان دادهاند که علیرغم تمامی این آزادیها، آزادی بیان بهعنوان یک حق اجتماعی معاصر تمایل دارد به بیان نظرات پوچ (کنودوکسا) و اقیانوسی از دروغها تنزل یابد. در این فضای توهمات، گفتار بیباکانه به سختی قابل تشخیص میشود. از آنجایی که عمل پاریسیایی در پیرامون زمینههای اجتماعی-سیاسی میچرخد، میتوانیم نکات زیادی درباره تغییرات آن در یک رژیم خودکامه بیاموزیم. ارزیابی گفتار بیباکانه در یک جامعه نسبتاً دموکراتیک نیازمند صداقت فکری و شجاعت است، در حالی که در حکومتهای دیکتاتوری، کوچکترین گفتار بیباکانه انتقامی از سوی حکومت خواهد داشت. از این رو، داشتن مقالهای که صحنه سیاسی ایران را مورد بررسی قرار دهد، نعمتی برای این مجموعه بهشمار میآید.
در مشهد، مجید حیدری این پرسش را مطرح میکند: «دولتهای خودکامه چگونه به اعمال پاریسیا پاسخ میدهند؟» او با بهرهگیری از ادبیات اخیر درباره پاریسیا که توسط فوکو (دیربرگ، گودنایت، پرنو) مطرح شده، دو شکل از پاریسیای سیاسی را بررسی میکند. شکل اول «مربوط به سیاستمدارانی است که اکثریت حاکم را مورد انتقاد قرار میدهند» و شکل دوم «شهروندانی را شامل میشود که آشکارا افرادی را که در قدرت هستند به چالش میکشند». حیدری بهعنوان نمونههایی از شکل اول، دو نامه رسمی را مورد بررسی قرار میدهد: «نامه ۹۰ نفره» (۱۹۹۰) که توسط فعالان برجسته نوشته شده، و «جام زهر» (۲۰۰۳) که توسط بسیاری از اعضای مجلس امضا و نوشته شده است. هر دو نامه خواستار شفافیت و همبستگی فعال با مشکلات مردم تحت دیکتاتوری سیاسی-مذهبی بودند. هر دو نامه «در مسیر حقیقت» حرکت کردند. با این وجود، همه افرادی که در این اقدامات مشارکت داشتند، به نوعی مجازات شدند؛ زیرا رهبر عالیقدر این اعمالِ مخالفت را «ناعادلانه» و همسو با ارزشهای مخرب سرمایهداری غربی برچسب زد. بهطور طنزآمیزی، این نوع استدلال با شمشیر و سپر همان چیزی است که شوارتز [در مقالهای که پیش از این بود] آن را ناعادلانه میداند [شوارتز استدلال میکند که "پاریسیای بد" منجر به "بیعدالتی" شده و "قبیلهگرایی" را پرورش میدهد که جهان را به دوست و دشمن تقسیم میکند]. درست قبل از انقلاب اسلامی، «ده شب گوته» (۱۹۷۷) نمونهای از شکل دوم پاریسیای سیاسی است. این رویداد که توسط گروهی از روشنفکران و هنرمندان به وجود آمد، در مقابل «هزاران علاقهمند فرهنگی که زیر باران نشسته بودند» درخواست حمایت از آزادی بیان و کرامت کار هنری را مطرح کردند. در پی این رویداد، افراد اصلی شرکتکننده مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و سپس یا مجبور به ترک کشور شدند، یا سانسور و زندانی شدند؛ کسانی که کمترین تسلیمپذیری را نشان دادند، اعدام شدند. در همین حال، مجید حیدری، فعال و استاد هنر و رسانه، توجه ما را به «شبههنرمندان» (و بهتبع آن، شبهروشنفکران) جلب میکند:
... چاپلوس، بلهقربانگو، نوکرصفت و تابع قدرت ... فرصتطلبانی که همواره در رسانهها و جشنوارهها ظاهر میشوند ... در حالیکه نسبت به مردم ستمگر، مستبد، خودشیفته و متکبر هستند.
اما فرزندان تمدن پارسی – که نشانههای آنان در نام این رویدادها مشخص است – هرگز تسلیم نخواهند شد و در انتظار «کایروس... لحظه یا فرصت حساس و تعیینکننده» خواهند بود. نویسنده در نهایت مثالی دیگر از پاریسیای سیاسی ارائه میدهد: «بیانیه چهاردهم» (۲۰۱۹) درباره «نقض گسترده حقوق مدنی، بهویژه حقوق زنان» و «ناکارآمدی در رهبری و مدیریت صحیح کشور». دولت اسلامی این اقدام جمعی از پاریسیا را با «اقدامی علیه امنیت ملی» اشتباه گرفت و شرکتکنندگان و حامیان آنها را به تبعید و زندان کشاند. سرانجام، دو نکته بسیار جالب مطرح میشود. اولاً، مقامات عالیرتبه و روحانیون عملاً انتقاد شدید از ارزشها، ادیان و شیوههای زندگی مخالف را تشویق میکنند. (این استراتژی ولع قدرت را تقویت میکند). ثانیاً، در عین حال، مقامات به شدت به انتقادات جسورانهای که بدبختیهای ایجاد شده توسط خود آنها را فاش میکند، واکنش نشان میدهند. در این فضای متناقض اجتماعی-سیاسی، به نتیجهای میرسیم که بهطور کلی در مورد استبداد صدق میکند:
بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که نشانهای از اثربخشی پاریسیا این است که صاحبان قدرت بهطور غریزی اتهامات را رد کرده و خود را بهعنوان قربانی معرفی میکنند. این واکنش دفاعی بهوضوح نشان میدهد که پاریسیا به نقطه حساسی برخورد کرده و چالشی واقعی برای قدرت حاکم ایجاد کرده است.
در سطحی دیگر، این بررسی پاریسیایی همچنین تمایزی وجودی بین شجاعت و استقامت را نشان میدهد. در پیامی شخصی، مجید اعتراف کرد که «من تمام قلبم را در آن مقاله درباره پاریسیا گذاشتم... کار بر روی آن واقعاً لذتبخش بود». این درس است، و این مقاله به خوبی کنار مقالات دیگر این کتاب نشسته است.