در مهرماه ۱۳۵۶ (حدودا یک سال پیش از انقلاب ایران) کانون نویسندگان ایران با همکاری انستیتو گوته به مدت ۱۰ شب برنامهای اجرا میکنند با عنوان «ده شب گوته» که در تاریخ ایران بینظیر است. در این ده شب ۱۴ نویسنده و ۴۳ شاعر که در میانشان عدهای ممنوع از قلم بودند و آثار تعدادی از آنها ممنوع از انتشار بود، در جمع هزاران نفر از اهالی فرهنگ که زیر باران نشسته بودند، خواستار لغو سانسور و پذیرش حق آزادیبیان در ایران شدند. فراتر از آن، این نخستین حرکت و اعلام وجود دوباره کانون نویسندگان ایران پس از تعطیلی آن در سال ۱۳۴۹ بود؛ امری که نشان میداد در شرایطی که حکومت پهلوی میکوشید وجود فضای باز سیاسی در ایران را به جهان اثبات کند، در جامعه و زیر پوستشهر نیز جنبوجوشی در جریان است. یک سال بعد، آن جنبوجوشها، رنگ انقلابی به خود گرفته بود.[1]
مهمترین نویسندگان و شاعران آن دوران جمع شدند و برای هزاران نفر از آزادی بیان سخن گفتند. در شب نخست، بیانیهای قرائت شد از طرف هیات دبیران کانون نویسندگان که مهمترین خواسته کانون «آزادی اندیشه و قلم» بود، سپس «حفظ حقوق مادی نویسندگان». از نظر نویسندگانِ بیانیه «هرکس آزاد است که آنچه میاندیشد یا در قالب شعر و ادب ابداع میکند، بگوید و تقریر کند یا بهچاپ برساند و به دیگران عرضه کند و اگر در بهرهمندی از این آزادی، زیانی به دیگری یا کل جامعه رسید، پس از اثبات و وقوع زیان، دربارهاش طبق موازین قانونی داوری شود.» بدینسان کانون «ممیزی قبل از چاپ و انتشار» را عملی منافی اصل آزادی و مخالف قانون اساسی میدانست و به همین دلیل ضمن مخالفت با سانسور کتاب و مطبوعات، خواستار لغو سانسور و انحلال ادارات و سازمانهای ذیربط با آن شد، زیرا این مهم را «یگانه شرط نمو استعدادها و ارتقای سطح فرهنگ در ایران» قلمداد میکرد و معتقد بود، جامعه ایران جامعهای بالغ و مستقل و صاحب رای است که میتواند «خوراک اندیشه» خود را خود انتخاب کند: «اگر دستپخت هنرورزان، نویسندگان و اندیشمندان امروز ایران خام و ناگوار است ـ و که میگوید که خامتر و ناگوارتر از دستپخت شماست؟ ـ باری، بگذارید که مردم خود بچشند و داوری کنند.»[2]
تمامی سخنرانان شجاعانه از حق آزادی عقیده و بیان دفاع کردند و هر کدام به اشکال مختلف خواستار رفع سانسور شدند; نمونهای عالی و بینظیر از پارزیا (سخنان بیپروا) در تاریخ ایران. اما سرنوشت این افراد بعد از انقلاب ۱۳۵۷ایران با شعار استقلال و آزادی چه شد؟ حالا که چهار دهه از انقلاب ۵۷ گذشته است، به ضرورت تحقیقاتی نگاهی به زندگی این افراد انداختم و متوجه شدم از میان مهمترین برگزار کنندگان و سخنران تقریبا همگی ایران را ترک کردهاند یا پس از انقلاب در شرایط بدتری از نظر آزادی بیان قرار گرفتهاند.
رحمت آاله مراغهای (دبیر کانون نویسندگان) یک سال پس از انقلاب و مخالفت با تشکیل استبداد دینی تحت تعقیب قرار گرفت و از کشور خارج شد البته أواخر عمر به ایران برگشت، منوچهر هزار خانی (نویسنده و سخنران) دو سال پس از انقلاب از کشور خارج شد و به شورای ملی مقاومت ایران محلق شد و تا آخر عمر در خارج ایران زیست، شمس آل احمد (نویسنده، بردار جلال آل احمد، سخنران) به فعلایت حرفهای خود ادامه داد، سیمین دانشوری (نویسنده و همسر جلال آل احمد) پس از انقلاب به کار حرفهای خود ادامه داد البته در مواردی با سانسور مواجه شد، بهرام بیضایی (نویسند، سخنران) به سختی پس از انقلاب کار کرد و کارهایش از تیغ سانسور دور نبود و سرانجام به آمریکا رفت و سمت استادی در دانشگاه استنفورد را گرفت، غلام حسین ساعدی (نویسنده، سخنران) پس از انقلاب مجبور به ترک ایران شد و در فرانسه اقامت گزید و به گفته خودش قصد ترک ایران را نداشته اما مجبور بوده چون جانش در خطر بوده است، باقر مومنی (نویسنده، سخنران) دو سال بعد از انقلاب از ایران گریخت و به نویسندگی و فعالیت سیاسی ادامه داد، هوشنگ گلشیری (نویسنده، سخنران) بعد از انقلاب به فعالیت خود ادامه داد، کاظم اسلامیه ( نویسنده، سخنران) بعد از انقلاب از ایران فرار کرد و با جبهه نجات ایران همکاری کرد و در انتها پس از مرگ یارانش خودکشی کرد، داریوش آشوری (نویسنده، سخنران) هم اکنون در فرانسه زندگی میکند، مصطفی رحیمی (نویسنده، سخنران) با جمهوری اسلامی مخالفت کرد اما تحت فشار زیاد در ایران باقی ماند و علت مرگش سقوط از پشت بام اعلام شد، باقر پرهام (نویسنده، سخنران) در امریکا در گذشت، محمود به آذین (نویسنده، سخنران) پس از انقلاب تحت فشار قرار گرفت و سالها در زندان گذراند و اسمائیل خویی (نویسند و شاعر) پس از دوسال و اعدام دوستش از ایران گریخت. افراد زیاد دیگری که عضو کانون نویسندگان بودن نیز به سرنوشتی مشابه دچار شدند.
اما امروز، یعنی ۴۶ سال پس از «شبهای شعر گوته»، وضعیت کانون نویسندگان ایران به چه شکل است؟ وضعیت کانون نویسندگان دچار باز گشایی خاصی نشده و میتوان ادعا کرد در کل وضعیت سانسور و فشار بر نویسندگان بدتر شده. از ذکر مثالها خود داری میکنم و در جای دیگری ثبت و ضبط خواهم کرد.