نا امیدی کارش از مطلب روایی هم گذشت
ترکیب «مطلب روایی» را به درستی درک نکردم.
معنای رایج «روایی» امروزه «داستانی» است
شاید در این جا منظور اسیر «روایت مطلب یا سخن پردازی باشد»
البته امروزه منظور از «رواییِ» تحقیق یعنی اعتبار و درست بودن آن
در شعر اسیر، سخن اعتراضی یا انتقادی معطوف به کسانی است که میتوان آنها را به این القاب خواند: ناصح، زاهد یا به قول امروزی «آمر به معروف». ایشان اصرار دارند که دیگران بایستی باورهای آنها را بپذیرند. سماجت ناصحان در امر و نهی کردن به مردم مورد حمایت اصحاب قدرت است که باور دارند راه و رسمی غیر آنچه خودشان برگزیدهاند درست نیست و همگان باید پیرو شیوه آنها باشند. پس ناصحان از این فرصت استفاده کنند و از اعتقادات برای خود «نان و ناندانی» بسازند. البته عدهای زیادی از آمران و ناصحان به گفتههای خود ایمان ندارند و در خلوت به راه و رسم دیگری هستند: توبه میفرماید، اما میکِشد پنهان شراب
در غزل شماره ۸۳ داستان این است که ناصح صدای گوش خراشی دارد و پنهانی شراب مینوشد اما به کسان دیگر گوید که توبه کنید و بابت شراب خواری از مردم باج مشرب میگیرد. ناصح در غفلت میزید و زندگی مردم را به ورطه هراس و سرگشتگی انداخته: عمر ما را دفتر خواب پریشان کرده است
اسیر از آن دسته افرادی است که ناصحان زندگی بر او سخت کردهاند و از غفلت ایشان به ستوه آمده: بار دهشت بستهایم از کوی غفلت میرسیم اما در اعتقادات و راه و رسم خودش صاف و صادق است: صاف رحمت میچکد از دُرد نوشانوش ما و به ناصحان توجه نمیکند: زخمی افسانهِ ناصح نگردد گوش ما
او خودش را در مقابل اصحاب قدرت و آمران، بیقدرت نمیداند:
بی سرو پا قطرهایم، اما خروشی میکنیم / اینقدر هم بس، که بر دریا گشود آغوش ما
سر آخر به گمان اسیر در این زمانه:
گوشها کر بود، یاران مست و مطلب بیزبان / غنچه ها داریم فریاد از لب خاموش ما
آیا دیده و دل دو قطب متعارض هستند؟ قطعا دو وجه متعارضاند که اولی عرصه بیرونی را نمایندگی میکند و دیگری، یعنی دل، عرصه درون را نمایندگی میکند. البته این نکته را باید اضافه کنم که پیش از این تصورم بر این بود که دل تنها میتواند به بخشی از درون انسان اشاره داشته باشد که مربوط به روح است، یعنی وجهی فرا بدنی دارد. اما به نظرم میرسد که در این غزل دل مجموع قوای درونی است و شامل ذهن و قوای ذهنی نیز میشود. شاید بتوان اینطور صورت بندی کرد که دیده تمام آنچیزی است به صورت ابژکتیو در بیرون از آدمی است و دل تمام آنچیز یا قوایی درونی آدمی است. به این شکل با دوگانه آشنای سوبژکتیو و ابژکتیو روبرو هستیم. این دو گانه بسیار متفاوت از دو گانه ظاهر و باطنِ امور در دنیاست که دیدگاهی ذات شناسانه (انتولوژیک) است و هر چه هست را در داخل پاردایم ظاهر و باطن میبیند.
گر دیده خوان نعمت وجه معاش ما / خجلت کشد زخود دل کاهل تلاش ما
سر آخر یک ترکیب زیبا «عالم تمام میکده انتعاش ما» است.
(انتعاش یعنی بهبود وضع زندگی)
آیا دیده و دل دو قطب متعارض هستند؟ قطعا دو وجه متعارضاند که اولی عرصه بیرونی را نمایندگی میکند و دیگری، یعنی دل، عرصه درون را نمایندگی میکند. البته این نکته را باید اضافه کنم که پیش از این تصورم بر این بود که دل تنها میتواند به بخشی از درون انسان اشاره داشته باشد که مربوط به روح است، یعنی وجهی فرا بدنی دارد. اما به نظرم میرسد که در این غزل دل مجموع قوای درونی است و شامل ذهن و قوای ذهنی نیز میشود. شاید بتوان اینطور صورت بندی کرد که دیده تمام آنچیزی است به صورت ابژکتیو در بیرون از آدمی است و دل تمام آنچیز یا قوایی درونی است. آدمی است. به این شکل با دوگانه آشنای سوبژکتیو و ابژکتیو روبرو هستیم. این دو گانه بسیار متفاوت از دو گانه ظاهر و باطن امور در دنیاست که دیدگاهی ذات شناسانه (انتولوژیک) است که هر چه هست را در داخل پاردایم ظاهر و باطن میبیند.
گردیده خوان نعمت وجه معاش ما / خجلت کشد زخود دل کاهل تلاش ما
سر آخر یک ترکیب زیبا «عالم تمام میکده انتعاش ما» است.
(انتعاش یعنی بهبود وضع زندگی)
مشتی غباریم به کلبهای تاریک در انتظار گریه شوق
کوگریه شوقی که دهد رخت به سیلاب
و
در کلبه تاریک اسیر است شب و روز
به ابتکار والری وینو و در راستای پروژه سواد زیبایی شناسی و با الهام از ابتکار بنیاد مرور جامعه شناسی بخش جامعهشناسیهای مرتبط، انجمنِ آموزش آنلاین، بین المللی و رایگان در سه روز از ۳۱ اکتبر تا ۲ نوامبر ۲۰۲۳ گفتار، گفتگو و سخنرانی به زبان انگلیسی درباره مباحث زیبایی شناسی برگزار خواهد کرد. روز اول مختص محققین آمریکایی، روز دوم اروپا و روز پایانی پژوهشگرانی از استرالیا و آسیا به تدریس و یا طرح نظرات خود در زمینه زیبایی شناسی میپردازند.
موضوعات گوناگونی مطرح میشود و مخاطبان اساتید و دانشجویان علوم انسانی مرتبط با مباحث هنر هستند. هر جلسه یک ساعت است و به صورت زنده از نرم افزار Zoom پخش میشود و سپس بر روی کانال یوتیوب قرار خواهد گرفت.
به دعوت والری وینو من گفتاری با این عنوان ارائه خواهم کرد:
«تحلیلی استعاری از سفرِ زندگی هنرمندان مشهدی»
در این گفتار به شکل استعاری سفرِ زندگی ۱۰ هنرمند مشهدی را معرفی میکنم و با استفاده از تحلیل استعاری به توضیح آثارشان میپردازم. تا کنون عدهای از این هنرمندان نهایی شدند که به موضوعاتی از قبیل تجربه، مهاجرت، مقاومت، فرار، فرمگرایی شهری، گوشه گیری، حسرت و خانهمیپردازند.
اگر خود شما هنرمند هستید و یا هنرمندانی را میشناسید که آثارشان میتواند در این مجموعه مورد مطالعه قرار بگیرد لطفا به من معرفی کنید. به دنبال هنرمندان مشهدی هستم که رابطه نزدیکی بین کار هنری و زندگیشان برقرار باشد و در واقع انجام کار هنری بخش عمدهای از زندگی و تجربه زیسته آنها باشد.
(تماس در تلگرام: @Majid_heidarii)
دو تصویر مربوط به کاشت درخت بر روی یک کوه نسبتا بلند در انتهای هاشمیه است. سالهاست که مرد میانسالی با یک دَبه خود را به نوک قله میرساند برای آب رساندن به سه درختی که در پناه چند قطعه سنگ کاشته.
دو تصویر دیگر مربوط به مسیری است بین کوههای پارک خورشید. میگویند پیرمردی به تنهایی و با وسایلی که خودش تهیه کرده در این مسیر آبشار درست میکند.
این دو کنشگر محیط زیست را از نزدیک ندیدهام اما میتوانم تصور کنم که این افراد دیدگاهی استتیک به زندگی دارند اما نه از جنس استتیک هنری که مخصوص هنرمندان و اهل هنر است. بلکه دیدگاهی ساده اما استتیک به زندگی هر روزه. ایشان با رسیدن به آگاهی از توانایی ایجاد تغییر در پدیدههای محیط زیستِ خودشان به دست کاری مثبت در طبیعت میپردازند و مطمئنا از این طریق بر افراد زیادی از جمله من تاثیر مثبت گذاشتهاند. تاثیری که بیشتر نزدیک به نوعی تحسین استتیک است.
استتیک هر روزه (Everyday Aesthetics) به ما کمک میکند با مفاهیم جدیدی آشنا شویم از جمله استتیک اجتماعی (Social Aesthetics) و به خصوص بُعدی از لذت حسی که نهفته در انجام دادن کارها (doing things) است و سر آخر تجربهای که از «تماشاگریِ حساس» به دست میآید. به صورت سنتی استتیک (واژهای که در فارسی به غلط زیبایی شناسی خوانده میشود) مربوط به تحلیل تجربه حسی مخاطبِ یک اثر هنری است ناشی از تأمل به یک شیء، پدیده و یا رویداد. حتی در تعریفِ سنتی از استتیک هم، تماشاگرِ اثر هنری حالت منفعل ندارد و به صورت فعال با شیء در خیال خویش درگیر است و یک تعامل ذهنی یا حسی با آن ایجاد میکند. (دقت داشته باشید که کلمه مخاطب در یک فضای هنری مدرن معنی مییابد اما در گفتمان استتیک هر روزه خبری از مخاطب نیست بلکه با یک تماشاگر حساس و متمرکز روبروایم)
در زیبایی شناسی هر روزه دیدگاهی تماشاگرانه به امور زندگی اختیار میشود و فرد با انجام دادن کارها، درگیر شدن با اشیاء و ایجاد برخی نتایجِ دلخواه، دچار لذتی استتیک میشود. تا همین اواخر تحقیقات اندکی به این جنبه استتیک پرداخته بودند اما در چند دهه اخیر تحقیقات بسیاری متمرکز بر ابعاد استتیک هر روزه انجام میشوند و موارد مختلفی را مورد بررسی قرار میدهند از جمله درگیر شدن با نقاشی روی بوم، نواختن ویالون، اسکیت کردن، باغبانی کردن، دوخت و دوز لباس، آویختن لباس روی بند و به دنیا آوردن فرزند. بنابراین کلمه «استتیک» را میتوان درکنار هر بخشی از امور یا کارهای زندگی قرار داد مثلا استتیک غذا (یعنی تجربهای که حاصل نگاه زیبایی شناسانه یا هنری به غذا است که البته این تجربه مبتنی بر حواس فیزیکی فرد است).
در چنین نگاهی مرز بین «کار کردن»، «بازی کردن» و «خلق کردن» از بین میرود و امور زندگی به فرایندی از بازی، کار و تولید تبدیل میشود که روزمرگی و تکرار را پس میزند و توجه و لذت را پیش میکشد.
میتوان گفت استتیک هر روزه با این مفاهیم در ارتباط است: کار کردن، دخل و تصرف کردن در چیزها، تماشاگر بودن چیزها، پدیدهها و رویدادها البته با توجه و لذت. این موارد همچنین در ارتباط هستند با «پراکسیس» یا «کنش اجتماعی موثر». یعنی فردی که درکی استتیک از زندگی هر روزه دارد با «انجام دادن کارها» و «تماشاگریِ حساس» چیزها، پدیدهها و رویدادها نوعی از لذت را میآفریند زیرا مرز بین کار، بازی و تولید را از بین برده و همچنین چیزها، پدیدهها و رویدادها را به شکل نوعی از باز تعریفِ دنیای خود در مییابد. این فرد به دلیل داشتن چنین دیدگاهی متوجه میشود که محیط اطرافش ارزش تأمل دارد و در نتیجهِ این تأمل میفهمد که «تغییر ممکن است». همانطور که یک اثر هنری میتواند بازآفرینی شود، پدیدههای روزمره نیز میتوانند بازبینی شوند، میتوان کاربردهای جدید برای چیزهای اطراف متصور شد و از رویدادهای اطراف تفاسیر جدید ارائه کرد. اگر چنین آگاهی در فرد ایجاد شود، آنوقت میتواند دست به تغییر پدیدههای اطراف خویش بزند و به نوعی از «کنشگری استتیک» از جنس تصاویر ملحق شده به این یادداشت خلق کند.
استتیک هر روزه موجب ایجاد آگاهی میشود و بر اساس این آگاهی، فرد برای ایجاد تغییرات دست به کار میشود. تمایز این تغییرات با آنچه به صورت سنتی هنر نامیده میشود این است که در این نوع نگاه، ایجاد تغییرات و درگیرشدن با چیزها و پدیدهها و شریک شدن در رویدادها به منظور به نمایش کشیدن (همچون آثار هنری) نیست بلکه هدف لذت بردن ساده و مقطعی از فرایند زندگی است که شامل تماشاگری، درگیر شدن و شریک شدن است.
معمولا کسانی که زندگی را در این فضای ذهنی درک میکنند، به صورت مداوم و طولانی درگیر ایجاد تغییرات در محیط زندگی شخصی یا اجتماعی میشوند. به عنوان مثال در داستان تصاویر این یادداشت، من در جریان رشد سه درخت کاشته شده بر روی کوههای هاشمیه توسط مردی سالخورده بودم. چندین بار مرد را دیدم که با یک دبه آب از کوه بالا میرفت و شاهد رشد درختچهها بودم و اینکه چند بار آزمون و خطا کرد تا بلاخره درختها ریشه کردند و حالا قوی شدهاند. از اولین باری که متوجه حضور درختها شدم ۸ سال میگذرد.
دو منبع در زمینه زیبایی شناسی هر روزه:
برای مشاهده مدخل زیبایی شناسی هر روزه در دانشنامه فلسفی استنفورد اینجا کلیک کنید
برای مشاهده کتاب زیبایی شناسی هر روزه نوشته نادر شایگان اینجا کلیک کنید
برای دیدن تصاویر در کانال تلگرامی پراکسیس اینجا کلیک کنید
غزل ۷۹
ای اسیر آخر دل ما هم چراغان می شود
دوره: نگارش در هنر
شامل: آموزش، راهنمایی و کمک در تدوین و تنظیم موارد زیر (فارسی و انگلیسی)
• رزومه، پورتفولیو، کاتالوگ، آرت بوک
• بایوگرافی، بیانیه
• مرور و معرفی هنرمند، نقد مجموعه آثار
• پرپوزال هنری
• تنظیم نمایه سازی صفحات هنرمند در فضای مجازی
مدرس: مجید حیدری
مدت زمان: ۵ ساعت تک نفره
ظرفیت شرکت کننده: ۴ نفر
تماس: mjdheidary@gmail.com
تلگرام: @Majid_heidarii
مجید حیدری
پژوهشگر در زمینه فلسفه و هنر، عضو هیات علمی دانشگاه
علاقهمند به تحقیق در زمینه استعارههای هنری و نقش آنها در کنشهای اجتماعی
چاپ مقاله در مجلات: Contemporary Aesthetics, Springer,
مجلات علمی پژوهشی کیمیای هنر و شناخت
همکاری با انجمن بین المللی زیبایی شناس و مجله هویتهای معاصر (Contemporary Identities)
طراحی و اجرای پروژههای هنر مشارکتی
برگرفته از مقاله چاپ شده در روزنامه نیویورک تایمز به تاریخ ۶ مهر ۱۴۰۲
(توضیح اینکه اگر تفاوت بین مجوز و استاندارد را ندانید، ممکن است چند بخش از متن زیر را به درستی درک نکنید. پس به نکات پایانی متن توجه کنید)
در ژوئن ۱۹۷۷، بازدیدکنندگان گالری هنر معاصر در بولونیا، ایتالیا، با منظرهای شوکهکننده مواجه شدند: مارینا آبراموویچ، هنرمند اجرایی (performance) اهل کشور صربستان و شریک زندگیش، اولای، در درب موزه کاملا برهنه ایستاده بودند. این زوج کاملا برهنه تنها راه ورود به داخل موزه را گرفته بودند و هر کسی قصد ورود داشت باید از بین آنها عبور میکرد.
آبراموویچ و اولای سه ساعت در همان مکان باقی ماندند و با دقت به چشمهای یکدیگر خیره شدند، در حالی که جریان بازدیدکنندگان از بین آنها عبور میکرد و گاهی بر روی پای آنها قدم میگذاشت. در نهایت، پلیس اجرای آنها را به عنوان تبلیغات نامناسب متوقف کرد.
آبراموویچ که اکنون ۷۶ سال دارد، این اثر را با عنوان "غیرقابل اندازهگیری" (Imponderabilia) در آکادمی هنرهای سلطنتی لندن دوباره به صحنه میبرد و آن اجرای قدیمی را بازآفرینی میکند. خود آبراموویچ این اثر را اجرا نمیکند و اولای هم در سال ۲۰۲۰ درگذشته است.
این اجرا دو تفاوت با اجرای اولیه (۱۹۷۷) دارد; هنرپیشهگان جوان برای اجرا انتخاب شدهاند و همچنین در این اجرای جدید اگر کسی مایل نیست که از در اصلی و از میان دو نفر هنرپیشهِ برهنه عبور کند، میتواند از ورودی دیگری وارد نمایشگاه شود.
امروزه موزهها باید استانداردها (پروتوکلهای) گوناگونی را رعایت کنند که ضامن حفاظت از هنرمندان و کارکنان باشد و همچنین تبعیضی بین مخاطبان قائل نشوند. همین استانداردها آبراموویچ را مجبور کرده که خود را با این اصول و ارزشهای معاصر تطبیق دهد.
در بازدیدهای اخیر از نمایشگاه، اکثر بازدیدکنندگان ترجیح دادند که از در پشتی و بدون برخورد با افراد برهنه درِ اصلی، وارد نمایشگاه شوند تا زمانی که سارا روپر، ۵۹ ساله، کت خود را به شوهرش داد و گفت: " میخواهم این کار را انجام بدم!" سپس روپر به سرعت از کنار مرد و زن برهنه عبور کرد و رو به هنرپیشه زن قرار گرفت; «خیلی ناراحت کننده بود به نظرم به فضای شخصی کسی وارد شدم».
جیسون اسپیچلی، ۶۰ ساله، چند دقیقه کنجکاوانه دو هنرپیشه برهنه را تماشا کرد، اما سپس به در ورودی دیگر رفت. او گفت: "فقط شرمنده شدم و دنبال باقی مردم رفتم."
در یک مصاحبه، آبراموویچ گفته است که جلسات بسیاری با کارکنان آکادمی هنرهای سلطنتی داشته تا اطمینان حاصل کند که نمایشگاه "غیرقابل اندازهگیری" و سه اجرای جنجالی دیگر میتوانند در این اجراهای ِمجدد قرار بگیرند. او هم اکنون با تناقضات و تردیدهایی روبرست.
او میگوید اگر همه این محدودیتها که اکنون با آنها روبرو هستیم در دهه ۱۹۷۰ وجود میداشتند، ۸۰ درصد از اجراهای هنری او هیچوقت عملی نمیشدند. از طرف دیگر، آبراموویچ معتقد است که آدم نباید در زندانی از قول و قرارهای که با خودش گذاشته زندگی کند. حالا که در مواردی تسلیم شرایط کنونی (منظور استانداردهای کنونی در نمایشگاهها) شده، هنرهای جدیدی خلق میکند. مثلا با اندازه در ورودی مشکل داشت اما این مساله را پذیرفت و با خودش گفت به این شکل اجرا شود بهتر از آن است که این اجرا به چند عکس مسخره در کتابهای تاریخ هنر محدود شود.
نمونه دیگری از استانداردهای نمایشگاهی در سال ۲۰۱۰ برای نمایش «هنرمند حاضر است» این بود که درِ ورودی موزه مدرن نیویورک (MoMA) که هنرپیشهها ایستاده بودند باید به اندازه کافی فاصله میداشت تا یک فرد با ویلچردار نیز بتواند از میان در عبور کند. اما به نظر آبراموویچ چنین کاری به شدت به کار او ضربه میزد.
در یک نمونه دیگر، وکلای موزه هنرهای مدرن نیویورک (MoMA) قصد تغییرات قابل توجهی را در مورد اجرای "لومینوسیتی" داشتند. این اجرا به صورت یک اجرای استقامتی در سال ۱۹۹۷ انجام شده بود. آبراموویچ بر روی یک صندلی دوچرخه نشسته بود که بالای دیوار یک گالری نصب شده بود; شش ساعت در حال نشسته بر روی دوچرخه با بدنی به طرف جلو و پاها به سمت خارج کشیده. در اجرای جدید در موزه MoMA، هنرپیشههای دیگری استفاده شدند اما در روز قبل از افتتاح، وکلای موزه اصرار داشتند که این هنرپیشهها باید کلاه و کمربند ایمنی بپوشند.
"من گفتم: 'این مسخره است و اثر من را تبدیل به یک کار احمقانه خواهد کرد". در نهایت آبراموویچ مجبور شد مدارکی امضا کند که او را به عنوان شخص مسئول برای پرداخت ۱ میلیون دلار در صورت وقوع هرگونه حادثه قرار میداد و پس از این تعهد پرفورمنس به شکل کامل اجرا شد.
بیزنباخ اکنون مدیر Neue National Galerie در برلین است و اخیراً یک مثال دیگر از تغییر نگرش به هنر اجرا در طول زمان را دیده است. او گفت که در اواخر ماه گذشته موزه، نمایشگاهی به نام "Cut Piece" اثری از یوکو اونو اجرا کرد، که در آن از مخاطبان دعوت میشود که با قیچی لباس هنرپیشه را ببرند. رفتار مخاطبان امروزی بسیار متفاوت از دهه ۱۹۶۰ است، بازدیدکنندگان آگاهاند که یک "راه درست" یا صحیح برای عمل کردن وجود دارد و همزمان دهها دوربین موبایل به سمت آنها گرفته شده.
آندریا تارسیا، مدیر نمایشگاههای آکادمی هنرهای سلطنتی معقتد است بیشتر تغییرات مربوط به نمایش آبراموویچ کوچک بوده و برای ایمنی و راحتی هنرپیشهها انجام شده. به عنوان مثال در مورد "غیرقابل اندازهگیری"، درب ورودی گرم شد تا مرد و زن برهنه بتوانند به مدت یک ساعت در آنجا بایستند. همچنین، نگهبانان امنیتی از نزدیک رفتار بازدیدکنندگان را نظارت کردند و در پایان هر روز، هنرپیشهها برای جلسه "تطهیر" جمع شدند تا درباره لحظات ناراحتکنندهای که پیش آمده با یک روانشناس صحبت داشته باشند. درو اقع، تمام هنرپیشهها به روان درمانگر (تراپیست) دسترسی دارند.
در ادامه این نمایشگاه مخاطبان با بدنهای برهنهای مواجه شدند که بر روی زمین دراز کشیدهاند و اسکلت استخوانی بر روی آنهاست. به گفته تارسیا این اثر ممکن است مخاطب را ترغیب به تفکر کند. به نظر او در هنر، وقتی چیزی شما را برانگیخت، آنجا بخش جذاب داستان است. همچنین شاید اگر مردم انتخاب کنند از در عبور نکنند، بعدها در مورد اینکه چرا این انتخاب را کردهاند، بیاندیشند.
آبراموویچ، که اخیراً یک مریضی خطرناک را تجربه کرده و مدتی در کما بوده است، معقتد است مشکلی نیست اگر تنها تعداد محدودی از بازدیدکنندگان تجربه "ناقابل اندازهگیری" را به همان شکلی تجربه کنند که او تنظیمکرده. در نظر وی هنرمندان متعهد به آن چیزی هستند که در ذهن خویش داشتهاند و مهم نیست چه اتفاقاتی در حین اجرا رخ میدهد. اگر زلزله شود، برق قطع شود، یا کسی به شما برخورد کند، همه اینها بخشی از اثر است، حتی اگر هیچ کس عبور نکند، این هم بخشی از اثر است.
برای دیدن اصل مقاله در روزنامه نیویورک تایمز اینجا کلیک کنید
برای دیدن تصاویر هنرمند در موزه آکادمی سلطنتی اینجا کلیک کنید
چند نکته در مورد متن بالا
- تجارب این هنرمند در هنر اجرا واقعا تحسین برانگیز است و معنایی کاملا معاصر از هنر را پیش میکشد. یعنی هنری که ضمن اینکه خلاق و بدیع است در مرزی قدم میزند بین آنچه ما «روزمره» و «هنری» میخوانیم. به این شکل خود را از افتادن به دام دو آسیب دور نگه میدارد; ژست هنری گرفتن یا پیش کشیدن چیزی از قبل عادی به عنوان هنر.
- در هفتههای اخیر متوجه شدم عدهای از مخاطبان من متوجه نکتهای نیستند: تمایز بین مجوز (صادر شده از نهادهای دولتی) و پروتکل (استانداردهای اجرایی جهت تظمین صحت روال انجام یک کار)
فعلا به همین بسنده میکنم که سیستم مجوز دهی منجر به تبعیضهای شدید و گسترده میشود، بازار سیاه مجوز ایجاد میکند، باعث رانت و فساد میشود، خود مجوز را دارای ارزش برای خرید و فروش میکند، همچنین به آنچیزی منتهی میشود که میتوان آن را مدیریت «سرپرستی» خواند یعنی کسی که مجوز دارد خودش صلاحیت انجام مدیریت را ندارد و یا خودش در جای دیگری مشغول به کار است و این مدیریت را به سرپرست، قائم مقام یا جانشین واگذار میکند.
اما در سیستم دموکراتیک و آزاد تمام افراد جامعه با رعایت استانداردها میتوانند هر نوع تجارت یا فعالیت تجاری و فرهنگی را انجام دهند.
آنچیزی که در اجراهای هنری از دهه ۷۰ میلادی تا کنون تغییر کرده است و نویسنده در متن به آنها اشاره دارد، همان استانداردهای انجام یک نمایشگاه به خصوص پروتکلهایی که مربوط است به امنیت کارکنان و رعایت عدم تبعیض بین افراد به صورت ویژه افراد کم توان (مثلا کسانی که به کمک ویلچر حرکت میکنند). یعنی کسی برای برگزار نمایشگاه، چاپ یک کتاب یا برگزاری یک همایش نیازی به اخذ مجوز ندارد اما در صورت انجام هر کدام از این امور باید استانداردهای لازم در جهت حفظ ایمنی افراد را تامین کند.
- به نظر من فهم تمایز بین مجوز و استاندارد در درک متن بالا بسیار مهم است و به زودی سعی خواهم کرد با ذکر چند مثال و مقایسه با موارد داخلی و خارجی این مهم را بیشتر توضیح دهم .
به نظر این قطعات تحت تاثیر فلسفه رواقی[1] است:
بیگانه الفتیم چه دنیا چه آخرت / در خانه وجود و عدم نیست رخت ما
...
بیزاری کلاه و نمد تاج و تخت ما
...
گوهر چکد ز شبنمِ گلزارِ فقر اسیر
[1] رواقیگری مجموعهای از باورها یا دعاهای اخلاقی نیست بلکه یک سبک زندگی است که شامل تمرین و آموزش مداوم است و شامل تمرین منطق، گفتگوی سقراطی و گفتگو با خود، تأمل در مرگ و نوعی مدیتیشن است که هدف آن تمرین برای توجه فرد به لحظه حاضر است.
ماییم آسمان و دل است آفتاب ما
و
بیداریِ خیالِ کسی برده خواب ما
بیت زیر را در راستای فلسفه رواقی[1] میتوان تفسیر کرد.
ما جمع و خرج خویش ندانیم غیر شکر / این است اگر ز ما طلبد کس، حساب ما
[1] در فلسفه رواقی، فضیلت اخلاقی و یا بهره بردن از استانداردهای اخلاقی بالا تنها چیز خوبی است که انسان میتواند داشته باشد. چیزهای خوب دیگر همچون سلامتی، ثروت و شهرت در مقایسه با ارزش اخلاقی به هیچ حساب میآیند.
آشفته رای کسی است که در تصمیم گیری و نظر ثبات ندارد; مخالف ثابت قدم و ثابت رای
حسن شوخش یعنی خوشکل و خوشدل است
تماشا پرده پوشد یعنی هر چه بیشتر تماشایش کنی کمتر او ببینی و بیشتر خودت بیابی
خواب پریشان رهایی یعنی شاعر اضطراب جدایی دارد
خود فروشان وفا ندارند و کمتر پیش میآید به آدمی اهل وفا برخورد کنند. در میان خود فروشان و سرسپردگان، وفا جنس کمیابی است:
به بازار وفا گر خود فروشان را گذار افتد / به نرخ کیمیا گیرند جنس ناروایی را
سرآخر
اجل هم جان به منت میگرفت از کشته نازت
قصد داشتم که ترم تحصیلی جدید را با مقدمهای در باب «رابطه فرد با گروهها، نهادها و دولتها» شروع کنم و مبنای انتخاب منابع دروس مربوط به هنر را به این شکل تنظیم کنم. خوشبختانه پوریا_جهانشاد پادکست آموزندهای در همین راستا منتشر کرد. اصطلاحات مفیدی آموختم که میتواند به فهم رابطه فرد، گروه، نهادها و زیبایی شناسی کمک کند.
از جمله اصطلاحات و مفاهیم آموزنده: فضای دعوت، کنشگری، کنش گرانی که در پی تعامل با ساختار هستند، کنش گرانی که در پی تقابل با ساختار هستند، تمایز بین کنش گری و مبارزه، پیوند کنشگری و هنر، رابطه هنر با فلسفه و تاریخ هنر، باز تولید کنشهای اعتراضی و اجتماعی به صورت کاسبی در نمایشگاه، رمزگان اجتماعی، مساله زدایی، پیامد نگاری، مستند_سازی و عادی سازی سیاستهای پنهان دولتی.
همچنین دو نکته قابل توجه در این گفتگو یافتم
نکته اول
بسیار دیده و شنیدهام که دانش آموختگان فلسفه هنر، تعاریف عجیب و غریبی از هنر ارائه میکنند. تعاریف غیردموکراتیکی که اولویت را به فلسفه میدهد. طنز ماجرا اینجاست که چنین افرادی، رشته تحصیلی خود را مدیون هنراند اما در تعریف خود از هنر سعی دارند «فلسفی» برخورد کند (فلسفی در معنای رشته باکلاسی که اصطلاحات مشکلی دارد و مبنای بسیاری از رشتههای تحقیقاتی دیگر را در خود تبیین میکند). این افراد موضوعات عجیبی برای مقاله و پایان نامه دارند و به شکلی کاسبکارانه از دل موضوعاتی که تقویت کننده روابط قدرت ساختار حاکم است، موضوعات فلسفی-هنری استخراج میکنند.
همانقدر که مقاله و پایان نامه بر روی موضوعات تاریخی از قبیل نقش و نگار مساجد و تزئینات مکانهای قدیمی با نام پژوهش در هنر مضحک است، به همان سان جستجو در مبانی فلسفی یک فلسفه ذات گرا برای تبیین هنر امروزی خنده دار است. اما آیا میشود انکار کرد که این مقالات و پایان نامهها بدون آگاهی و «ناخواسته» تحکیم کننده روابط_قدرت ناسالم، رانتی و متمرکز هستند؟
نکته دوم
با وجود اینکه با تمامی صحبتهای پوریا جهانشاد موافق بودم و آموختم، در تعجبم که خانم پاملا چطور صحبتهای پوریا را درک نمیکرد و اشتباه فاحش در درک سخن وی داشت: منظورم در مقوله سیاست و امر سیاسی است. آنچه برای خانم پاملا به گفته خودش «جالب» بود آزمون و خطای هنرمندانی است که سعی کردهاند در این چند دهه راههایی بیابند که از سانسور فرار کنند. این هنرمندان خود را سیاسی نمیدانند; دقیقا همچون محققانی که تزئینات و نقش و نگار مکانهای قدیمی را به اسم پژوهش میفروشند و یا در فلسفه ذات گرای اسلامی دنبال روابط هنر امروزی میگردند. این هنرمندان و یا محققین چطور میتوانند خود را مقوم ساختار قدرت ندانند؟ چطور میتوانند منتقد هم باشند؟ این امور متناقض فقط در یک فضای وهمآلود و غیر علمی رخ میدهد.
من در یک مقاله با عنوان «هنرهای خنثی به اصول دموکراسی; نمونه موردی نقاشی خط ایرانی» اشارهای داشتم به قسمتی از همین برداشتها به هنر. این مقاله در کتابی با عنوان رویکردها به هنر و سیاست درانتشاراتی اشپرینگر به چاپ رسیده. در آن متن، همچنین از استعارههای فرار و مقاومت یاد میکنم. آنچه برای خانم پاملا جالب میآید، من با عنوان «استعاره فرار» از آن یاد میکنم، یعنی هنری که همیشه مرزهای حکومت و سانسور را قبول میکند و در دایره تنگ بایدها و نبایدها به زندگی خود ادامه میدهد. در مقابل «استعارههای مقاومت» در هنری شکل میگیرد که همیشه سعی در هل دادن مرزها و باید نبایدها برای به دست آوردن آزادی بیشتر است.
برای شنیدن پادکست پوریا جهانشاد اینجا کلیک کنید
برای مرور مقاله من در زمینه هنرهای خنثی به اصول دموکراتیک اینجا کلیک کنید
لباس عاریت را اختیار از دیگران باشد / ز منصبهای گوناگون چه حاصل اهل دنیی را
ترکیبهای بدیع: دزد معنی، شراب سرگرانی
مشخصات وب
دست دراز میکنی و لمس میشوی،
میچرخی و همه چیز نیست شده است.
موضوعات وب
- پیادهروی و فلسفه
- اسیر شهرستانی
- سعدی و تفکر انتقادی
- شعر
- همباشی من و حقیقت
- فلسفه رواقی
- پورتفولیو هنرمند
- وسطبازم و طنازم
- مینیاکوسیستم هنر
- کلنگ
- پرورش رادیکال
- فلسفههای رهایی بخش
- پارزیا
- مستند سازی و تحقیق هنری
- صنعتِ مستی
- نافرمانی
- جبروتِ جسم
- داستان کوتاه
- نقد آثار هنری
- دوره آموزشی
- هادی پاکزاد
- افسردگی
- پادکست پراکسیس
- منابع درسی دانشگاه
- رزومه
آرشیو وب
- مهر ۱۴۰۴
- شهریور ۱۴۰۴
- مرداد ۱۴۰۴
- تیر ۱۴۰۴
- خرداد ۱۴۰۴
- اردیبهشت ۱۴۰۴
- فروردین ۱۴۰۴
- اسفند ۱۴۰۳
- بهمن ۱۴۰۳
- دی ۱۴۰۳
- آذر ۱۴۰۳
- آبان ۱۴۰۳
- مهر ۱۴۰۳
- شهریور ۱۴۰۳
- مرداد ۱۴۰۳
- تیر ۱۴۰۳
- خرداد ۱۴۰۳
- اردیبهشت ۱۴۰۳
- فروردین ۱۴۰۳
- اسفند ۱۴۰۲
- بهمن ۱۴۰۲
- دی ۱۴۰۲
- آذر ۱۴۰۲
- آبان ۱۴۰۲
- مهر ۱۴۰۲
- شهریور ۱۴۰۲
- مرداد ۱۴۰۲
- تیر ۱۴۰۲
- خرداد ۱۴۰۲
- اردیبهشت ۱۴۰۲
- فروردین ۱۴۰۲
- اسفند ۱۴۰۱
- بهمن ۱۴۰۱
- دی ۱۴۰۱
- شهریور ۱۴۰۱
- مرداد ۱۴۰۱
- آرشيو