عکس یادگاری،
بر نعش بی جان هنر،
در سردخانههایی بنام گالری،
میانه خاطراتی پرگداز.
فهرستی از هنرمندانی که طی سالهای اخیر (۱۳۹۲-۱۴۰۲) در مورد آثارشان نوشتهام.
کتاب سواد زیبایی شناسی; بازی نهایی
- هاله قلیچی
- مهسا فروتن
- لیلا هدایت
- مسعود کشمیری
- الهه حیدری
- ارغوان خسروی
سخنرانی در تالار گفتگوی آموزشی زیبایی شناسی (متن به زبان فارسی در وبلاگ پراکسیس به زبان انگلیسی فایل در کانال تلگرامی پراکسیس)
- سحر مطهرینژاد
- نونا نمازی
- حدیثه نجمینیا
- حدیث همتی
- هدایت گواهی
- آذرخش شفیعی کدکنی
مرور هنرمند در مجله «هویتهای معاصر»
آرت بوک «گفتگوهای جایگزین در هنر معاصر ایران» (اصل کتاب در کانال تلگرامی پراکسیس)
- رضا باباجانی
- وحید عرفانیان
- داود مرگان
- حمید رضا امامی
- عباس شهسوار
- تکتم همتی
- علیرضا ملکیان
- علی سراوانی
- هدا اخلاقی
- احسان مهدوی
- فرید یاحقی
سلسه نشستهای گفتگوی میان-گروهی «سه شنبههای گفتگو» در وبلاگ پراکسیس
- قصد فریاد مروری بر آلبوم گروه موسیقی خردل
- علی سراوانی «خروج مخدوش جسم»،
وب لاگ پراکسیس
- آزاده کیانخواه «مروری بر مجموعه اثر»
- مرجان شریعتی «فراموشی فراموش شده»
- بهزاد نوحسینی «روشنگری دیجیتال»،
- نمایشگاه گروهی واریاسیون درنگ زنی تنها قبل از بیداری
- به بهانه نمایش آثار گونتر اکر در موزه خراسان بزرگ شعر با چکش نوشته میشود
- نگار گریِ امروز مروری بر مجموعه نقاشی «سوءتفاهم در اتاق آبی» اثر عباس شهسوار و مریم آئین، متن در وبلاگ پراکسیس
- اندرونی و بیرونی نقاشی مصاحبه با عباس شهسوار به بهانه سومین نمایشگاه نقاشی ر وبلاگ پراکسیس
- مروری بر مجموعه « سقوط در دوپامین» عباس شهسوار و مریم آئین (در وبلاگ پراکسیس فارسی و انگلیسی)
- ترجمه متن مارینا آبراوویچ کوتاه میآید؟
- در مقالهای با عنوان «آثار هنری خنثی به اصول دموکراتیک» در کتابی با عنوان هنر و زمینههای سیاسی از سوی انتشاراتی اشپرینگر، متن خلاصه شده به فارسی توسط مهسا تقوی در وبلاگ پراکسیس
- فعلا دورهها را به صورت جلسات مشاوره و آموزش تنظیم کردهام
- جلسات به صورت حضوری، تک نفره و متمرکز بر نیازهای فرد
- تماس: ایمیل یا تلگرام
عنوان دوره | توضیح |
جستجو در منابع فارسی | وب سایتهای جستجو در منابع علمی به زبان فارسی/ راهکارهای جستجوی کلید واژهها/ نحوه پیش مطالعه مقالات/ نمایه سازی/ پایگاههای نمایه سازی |
جستجو در منابع لاتین | وب سایتهای دریافت رایگان مقالات و کتابها/ دانشنامهها و دایره المعارفها/ منابع مهم در موضوع تحقیق |
مرور متن لاتین و ترجمه | نرم افزارهای ترجمه متن/ شیوههای ترجمه متن/ جستجو در متن لاتین و استفاده از هوش مصنوعی در ترجمه متون لاتین |
کمک به تدوین و تنظیم عنوان مقاله یا پایان نامه | راهنمایی در زمینه تنظیم عنوان، سوالات و اهداف مقاله، پرپوزال یا پایان نامه/ سعی میشود بخش اصلی پایان نامه یا پرپوزال تدوین شود/ موضوع به روز، ساده و مفید یافت شود و در قالب عنوان مقاله و یا پایان نامه تدوین شود |
بازنویسی (تقریر) در متنهای علمی و ارجاعات درون متنی | قسمت مهمی از پایان نامه یا مقاله اختصاص به تقریر یا بازنویسی از متون علمی دیگر است/ نحوه ارجاع دهی درون متنی به منابع مختلف/ استفاده از هوش مصنوعی |
شیوههای فهرست نویسی مقالات | مروری بر شیوهها مرسوم فهرست منبع نویسی/ شیکاگو و آي پی ای/ نرم افزارها و وب سایتهایی که فهرست نویسی خودکار انجام میدهند |
مرور مجلات علمی پژوهشی در زمینه هنر | مجلات معتبر در زمینه هنر و زیبایی شناسی به فارسی اندک هستند/ شناخت این مجلات و شیوه نامهی آنها/ آشنایی با روال ارسال مقاله و داوری در مجلات مختلف |
مرور مجلات علمی لاتین در زمینه هنر | مجلات بسیار زیادی در زمینه هنر و زیبایی شناسی هستند که هر کدام اهداف و روال متفاوتی دارند که در پایگاههای مختلفی نمایه میشوند/ شناخت این مجلات کمک میکند که مقاله به شکل مناسب تنظیم شود و به مجله مورد نظر و به شیوه مناسب ارسال کرد |
مهارتهای کار با نرم افزار وورد | نکات زیادی در نرم افزار وورد وجود دارد که دانستن آنها کار با این نرم افزار را ساده میکند/ وب سایتهایی آموزشی و نحوه تمرین برای تایپ کردن/ قابلیتهای خودکار وورد در نوشتن متون علمی |
مهارتهای کار با هوش مصنوعیِ زبانی در تحقیق | هوش مصنوعی دستیار بسیار خوبی در زمینه تحقیق است و قابلیتهای متفاوتی در اختیار ما قرار میدهد/ شیوه استفاده از این دستیار و دستورهای ممکنی که میتوان به آن داد |
نکات ویراستاری متن مقاله یا پایان نامه | نکات دستوری در نوشتار/ گرامر و ترکیب کلمات مختلف/ اشتباهات رایج/ استفاده از وورد و هوش مصنوعی در ویراست متن |
تنظیم و تدوین رزومه | دسته بندی صحیح و دقیق در رزومه/ اصطلاحات مناسب و نحوه فهرست کردن سوابق/ دو زبانه فارسی و انگلیسی/ |
تنظیم و تدوین پورتفولیو | داشتن پورتفولیو برای مهاجرت و یا کاریابی مهم است/ نحوه صحیح مستند کردن آثار/ کپشن درست تصاویر/ معرفی و ارائه پروژههای مختلف/ |
تنظیم و تدوین کاتالوگ | در صورت داشتن پورتفولیو مناسب میتوانید از مجموعه کارها کاتالوگ حرفهای تنظیم کنید/ تنظیم کاتالوگ از ارائه مجموعه آثار هنرمندان در زمینههای مختلف |
تنظیم و تدوین پرپوزال هنری | برای ارسال مجموعه آثار و یا حتی آثار تک به فستیوالها و رویدادهای هنری نیاز است ارائهای حرفهای از آثار خود داشته باشید/ پرپوزال به زبان فارسی و انگلیسی |
تنظیم و تدوین بایوگرافی | از بایو گرافی چندین نسخه با تعداد کلمات متفاوت به فارسی و انگلیسی نیاز دارید که هر کدام مناسب جای خاصی است از جمله رسانههای اجتماعی، مهاجرت و یا کاریابی |
پرپوزال نویسی | کمک به پرپوزال نویسی از طریق پیشنهاد موضوع به روز، ساده و مفید/ تدوین شاکله اصلی پرپوزال شامل سوالات، اهداف و عنوان |
کمک به ایده پردازی و مستند سازی پروژههای هنری | پروژههای هنری که در دست دارید میتواند دست مایه خوبی برای نوشتار باشند/ نوشتاری که این پروژهها را مستند میکند و دانش تجربی حاصل را به نوشتار تبدیل میکند/ همچنین نیاز است پروژههای هنری با نیازها و ضرورتهای هنر معاصر تنظیم شود تا بتواند به شکل مناسبی ارائه شود |
بازخورد به متون ادبی | اگر متن ادبی نگارش میکنید میتوانید به صورت فایل وورد یا پی دی اف برای من ارسال کنید/ متن را میخوانم و بازخورد مناسب بر روی متن برای شما مینویسم |
مقدمه
تحلیل استعاری از سفر زندگی، وزن نمایشی آثار هنرمندان را میکاهد و به اهمیت تجربیات و مسائل زندگی هر روزه آنها به عنوان افرادی معمولی در یک جامعه خاص میافزاید. داستانهایی که در این متن به آنها خواهیم پرداخت به هیچ وجه شگفتانگیز نیستند اما زندگی هنرمندانی را روایت میکنند که جهانِ زیسته آنها را هنر و تولیدات هنری برساخته. داستان افرادی که ممکن است در مرکز توجه مراکز هنری یا همراستا با جریانهای غالب نباشند اما در زندگی خود (همانطور که جان دیویی به ما آموخته) مرز بین بازی، کار و آفرینش را تا حد زیادی از بین بردهاند.
همانطور که ممکن است کسی سرآشپز، کارمند، مغازه دار یا معلم شود، کسی ممکن است انتخاب کند که اشیاءی بسازد همچون مجسمه، نقاشی و خوشنویسی. نکته قابل توجه در مورد این اشیاء آن است که هر کدام پس از خلق شدن هستیِ نمادینی مییابند و کسی که آنها را میخرد یا به دست میآورد از این دستساختهها به عنوان نمادی در خانه یا محل کار خودش استفاده میکند و آنها را به نمایش میگذارد تا نشانههایی را در اطراف محل زیست خود قرار داده باشد. البته هنرمند، منتقدین و مردم عادی هر کدام برداشتی از این اشیاء دارند. برای هنرمند فرم و تکنیک اولویت دارد، برای منتقد تحلیل و توضیح و برای مردم عادی ارزش نشانهای یا مبادلهای. پرداختن به سفر زندگی هنرمند، یکی از راههایی است که از فاصله دیدگاه بین سه گروه بالا یعنی هنرمندان، منتقدان و مردم عادی میکاهد و بار معنایی افزوده برای دستساختهها دارد.
در جهت پرداختن به سفرِ زندگی هنرمندان مانع عمدهای در سر راه است; ضعف مستند سازی درباره هنرمندان و آثارشان. هنرمندان اندکی پیدا میشوند که آثار خود را به درستی مستند سازی کرده باشند به این معنی که به همراه هر مجموعه از آثارشان مواردی از این دست تهیه شده باشد: تصاویر شناسنامهدار، توضیحات مناسب و همچنین نوشتاری که دانش تجربی هر پروژه را ثبت کرده باشد. این ضعف چند دلیل عمده دارد. اول این کلیشه نادرست که «هنرمندان در کارهای دستی قوی هستند و در نوشتار ضعیف». دلیل دوم ریشه در اِعمال نادرست سرفصل دروسِ عملی در دانشگاه دارد که بسیاری از اساتید این باورِ اشتباه را هنوز در ذهن دارند که کتاب، نوشتار و گزارش نویسی در درس عملی یا کارگاهی جایگاهی ندارد. دلیل آخر مربوط به رسانههای هنری است. دریافت مجوز مجله هنری بسیار سخت است، بسیاری از مجلات هنری یا از نظر اقتصادی به صرفه نیستند یا ورشکست شدهاند. همچنین به دلیل محدودیتهای وزرات ارشاد و پایین بودن سطح آزادی بیان، تنوعی در مجلات هنری نیست و این بازار تقریبا مرده است. در واقع میتوان گفت نوشتار و متن در فضای هنری امروز امری سرکوب شده از سوی نهادهای دولتیِ دخیل در امر هنر است و امری فراموش شده از سوی فعالین در این عرصه.
متن تنها هم هیچ وقت خوانده نمیشود و تاثیر گذار نیست. از این رو در این پروژه تلاش کردم با در نظر گرفتن چند معیار مشخص هنرمندان را انتخاب کنم و در مورد آنها متنی تهیه کنم. بعلاوه دانشجویان کلاسهای مختلف را در طول سه هفته درگیر انتخاب هنرمندان، نظر دادن درباره آثارشان و همچنین گفت و گو درباره آنها کردم. سر آخر نتیجه را در یک کنفرانس آنلاین به نام «فورم آموزش زیبایی شناسی» به زبان انگلیسی ارائه کردم. نتیجه این شد که عده قابل توجهای با این هنرمندان، آثارشان و معیارهای مطرح شده جهت انتخاب آنها درگیر شدند. وقتی دانشجویان متن نهایی را در کلاس دیدند مشتاق شده بودند که متن را هر چه زودتر بخوانند. در واقع این پروژه توانست یک حلقه گم شده را دوباره در یک دایره محدود وارد بازی کند و نمونهای فراهم کند که امیدوارم بقیه فعالین هم به آن توجه کنند.
معیارهای انتخاب هنرمند بسیار ساده بود: بومی مشهد باشند، در جریان غالب هنری حضور نداشته باشند، هنرمندان جوان رو به پیشرفت باشند و در نهایت رابطه بین کار هنری و زندگی شخصی آنها قوی باشد. به عبارت دیگر سعی کردم هنرمندانی را انتخاب کنم که کارهایشان خصوصیات عمدهای از زندگی آنها را نشان میداد تا با یک تحلیل استعاری بتوانم بخشی از زندگی و در نتیجه کار آنها را تحلیل کنم. در ادامه خواهیم دید که برای هر هنرمندان یک استعاره انتخاب شده است و سپس به توضیح یک مجموعه از کار وی پرداختم.
- رویاهای کوچک
سحر مطهری نژاد
سحر مجسمه ساز خود آموخته است و ضمن آزمون و خطای بسیار در کارگاه شخصی، عمده فعالیت او متکی به فضای ایسنتاگرام است. در حدود بیست سالگی مثل هر فرد دیگری از آینده شغلی خود مطمئن نبود و با شک و تردید حیطه مورد علاقهاش «آناتومی صورت انسان» را با مواد و مصالح مختلف مورد آزمون و خطا قرار داد بدون اینکه هیچ مسیر واضحی را پیش روی خودش متصور شود. نیروی محرک او بازخوردهای مثبت از مدرسان دانشگاه و همچنین مخاطبان اندک در فضای اینستاگرام بود که باعث شد به تجاربش وسعت بخشد.
از اهداف اولیهاش پرداختن به محتوا در آثارش بود به شکلی که منعکس کننده نگاه ویژه خودش باشد. در آخرین مجموعهاش به قصد روی آوردن به نگاه طنزآمیز به پرداخت چهره مردان و زنان دوره قاجار پرداخته است که البته نتیجه، ضمن چاشنیِ طنز، همچنان نگاه غمانگیزِ مجسمههای پیشین را در خود دارد. سحر در مورد آینده کشورش نگران است و راضی نیست که شغلش بیش از حد وابسته به اینستاگرام باشد با توجه به اینکه اینترنت در ایران ثبات ندارد و محدود سازی شبکههای اجتماعی امری متعارف شده. سحر تا به حال نمایشگاهی از آثار خود برگزار نکرده و در این سن پایین چالش اعتماد به نفس و عدم اطمینان به مسیری دارد که پیش روی خود میبیند.
کارهایی که سحر خلق کرده اساسا شامل چهره زنان با سنهای مختلف است که اغلب غم و اندوه زیبایی در آنها به چشم میخورد. او سرِ زنان را همچون ظرفی میپندارد که میتواند چیزهای مختلفی در درون خود جای دهد از جمله گیاه، ماهی و یا روسری. گاهی این چهرهها تبدیل به لوازم تزئینی جانبی همچون گردنبند میشوند. مجسمههای سحر یک نگاه خاص به زن را در خود شکل دادهاند که بیش از آنکه آرایش و لباس آنها را پیش بکشد، چهره و نگاه زنانه را پیش روی میآورند.
سفرِ زندگی سحر که حالا ۲۵ سال دارد، شامل برگزاری نمایشگاههای آنچنانی و ژستهای هنرمندانه نیست اما دربرگیرنده یک نگاهِ نو به زن در یک شهر محافظه کار و مذهبی همچون مشهد است. او بسیار متواضعانه بیننده را دعوت به دیدن نگاه زنانه به زن میکند و شامل یک بازسازی از نگاه به زن از سوی زنان است.
دنیای سحر ساده است و آرزوهای کوچکش (مجسمهها) به اینستاگرام وابسته است. سفر او تجربی و به شدت وابسته به دنیای اینترنت است اما او به نمایش دادن روایت ویژه خود از زنان متعهد است. سحر تلاش دارد چهرهی زنان را همانطور که خود درک میکند به نمایش بگذارد که اتفاقا با روایت رسمی بسیار متفاوت است.
- مارپیچ احساسات
حدیث همتی
عدهای ممکن است لحظهای را در عمر خود تجربه کنند که شغل، علایق، بازیها و فعالیتهای مورد علاقهاشان با یکدیگر پیوند میخورد. لحظهای که از انجام دادن فعالیتی لذت میبریم و آن فعالیت، بخشی از تمام موارد بالاست یعنی کار، بازی و آفرینش. اینچنین فعالیتی را اگر ادامه دهیم جنبه درمانی هم به خود میگیرد. پروژه سنگ نوشتههای حدیث همتی چنین پروژهای است و بخشهای عمدهای از زندگی او را در هم تنیده و سفر زندگی او را به کار هنریش پیوند زده است.
خصوصیت ویژه دیگر این پروژه هنری آن است که (به توصیه من) حدیث از ابتدا نقش هنرمند-محقق را پذیرفت و شروع به مستند سازی کرد. به عبارت دیگر هنرمند از ابتدای شکل گیری ایده، شروع به نوشتن متنی کرد که شامل مستند کردن تغییرات در احساسات و بینش خودش داشت. ضمن مکتوب کردن ایده، روند شکل گیری و پرورش آن را نیز ثبت کرد. همچنین دانش تجربی کسب شده حاصل از کار با مواد و مصالح مختلف را ثبت کرد و در کنار همه اینها تحقیقاتی میدانی و علمی نیز انجام داد از جمله در زمینه سنگ شناسی، تاثیرات محیط زیست شناختی در استفاده از رنگ بر روی سنگها، انواع قلمها و رنگهای مناسب برای کار در محیطهای باز. همچنین تغییر بینش خود نسبت به پروژه، کشفهای درونی و احساسی، رشد شخصیتی و تاثیر این پروژه بر سلامت روحی خود را نیز ثبت کرد. نتیجه این مستندات بیش از دو یا سه صفحه نوشتار نیست اما هم برای خود هنرمند و هم برای مخاطب بسیار مفید، خواندنی و قابل توجه است.
استفاده از خوشنویسی بر روی اجسام مختلف و تلفیق آن با نقاشی کار جدیدی نیست اما کشاندن خوشنویسی به حیطه یک فعالیت روزمرهِ ورزشی و وجه درمانی دادن به آن را میتوان ابداعی شخصی دانست که پیوند دهنده چندین نیاز هنرمند در زندگی روزمرهاش به هم شده است از جمله ورزش، درمان و کار هنری.
پروژه سنگ نوشتهها همچون مارپیچی است که دور احساسات مختلفی از هنرمند پیچ خورده. پروژهای که از پیاده روی روزانه در کوههای آب و برق شروع میشود و به ضرورت درمانی، هنرمند نیاز مییابد که قسمتی از حرفهای خود را بر روی سنگها بنویسد و آهسته آهسته این درمان تبدیل به یک پروژه هنری میشود که میتوان آن را ثبت و ضبط کرد. این پروژه چندین نوع ارزش را در کنار هم دارد; درمانی، هنری و نمایشی، ورزشی و سلامت.
- روستای آرامش
حدیثه نجمینیا
زندگی روستایی از اولین تجارب حدیثه است و وقتی در مشهد سکونت میکند که در رشته نقاشی پذیرفته میشود. حدیثه تجربه زیسته خود از روستاهای اطراف مشهد را زیبا و بدیع به تصویر در آورده. برای او طبیعت بازی هماهنگی از خطوط و اشکال است که این امکان را دارد که انتزاعی شود و بر روی بوم نقاشی جا بگیرد. حدیثه فضای روستایی را ساده، آرام و شاد به نمایش میگذارد.
نکته قابل توجه در منظرههای روستایی حدیثه این است که تصاویر او ضمن گریز از داستان گویی خطی، وسعت پاناروما گونه زیادی را در خود جای داده است و گویی چند تصویر به هم فشرده شدهاند و در یک راستا قرار گرفتهاند. پرسپکتیو خاصی که در آثار خود به دست آورده ساده اما سخت است و بیننده را دعوت میکند بیش از حد معمول به تصویرش خیره شود.
هنرمند دید متواضعانهای به روستا دارد از این بابت که ضمن موضوع قرار دادن روستا و منظرههای روستایی، خود را از دغدغههای یک هنرمند شهری مجزا میکند. همچنین اشتیاق چندانی از خود نشان نمیدهد که تصاویرش را به خصوصیات مدرن شهری بیامیزد. نقاشیهای حدیثه روایتی ساده اما انتزاعی از تجربه زیسته خودش است.
- نگهبان حافظه شهر
هدایت گواهی
هدایت گواهی به اندازه هنرمندان این مجموعه جوان نیست اما فعالیتهایش تعریفی معاصر از هنر در معنای کنشگری خلاقانه و در راستای فایده جمعی است. هدایت را نمیتوان در رسانههای اجتماعی (به جز اینستاگرام) یافت و حتی هم اکنون دو هفتهای تلفنش را پاسخ نداده است. اما او همچون یک «هاردِ اکسترنالِ شهر مشهد» است که شامل اطلاعات ارزشمندی از مکانها و بناهای قدیمی و ارزشمند این شهر است. در واقع هدایت نگهبان بخشی از حافظه تاریخی شهر است که خود را در مکانها و بناهای شهری قدیمی پنهان کرده.
فعالیت هدایت شامل چند بخش عمده است. ابتدا این بناها و مکانهای تاریخی شهر را بیابد و سعی کند که ساخت و سازهای شهری به آنها صدمهای نزد. دوم اینکه اگر قرار است بنایی به هر ضرورتی خراب شود هدایت سعی میکند مصالح بنا از جمله ستونها، در و پنجره و هر قسمت ارزشمندی را که میتواند حفظ کند و در پروژههای دیگر استفاده کند. چالش اصلی او این است که شهرداری و سازمان میراث فرهنگی طبق استانداردهای یونسکو برنامه ریزی و فعالیت نمیکنند. چند وقت پیش در بازدید از یک بنای قدیمی صدای هدایت و توضیحاتش را ضبط کردم و پس از کمی ویرایش در کانال تلگرامی پراکسیس قرار دادم.
به نظرم آنچه هدایت گواهی را در طیف هنرمندانِ در حاشیه قرار میدهد رابطه نزدیکی بین کار و زندگی اوست. بعلاوه فعالیتهای او چندین خصوصیت ویژه دارد که دربرگیرنده جدیدترین تعاریف از هنر در نظریات زیبایی شناسی امروز است. یک کار ویژه هدایت بازسازی بناهای قدیمی همچون خانه داروغه است که قائدتا کاری خلاقانه با رعایت استانداردهای جهانی است. علاوه بر این، هدایت تجسم باورهایی است که به آنها اعتقاد دارد و بخش نظری و عملی برای او از هم جدا نیستند و بیشتر مواقع نقش یک هنرمند-محقق را در پروژههای مختلف بازی میکند. در کنار این موارد هدایت کنشگری است که دائم در تلاش برای همهگیر کردن دغدغههای درست شهری و هنری است و سعی میکند نهادهای دولتی که سیاستهای نادرست و غیر علمی پیش گرفتهاند را متوجه اشتباهات خود کند. به عبارت دیگر هنر در این معنی، کنشگری برای بهبود وضعیت شهری با حفظ میراث فرهنگی و اجتماعی آن است.
- بومِ اتحاد
نونا نمازی
آنچه نقاشیهای نونا نمازی را جذاب میکند دغدغههای اجتماعی و هنری اوست که در این مجموعه نمایان شده. در یک گونه از تحلیل شاید بتوان این مجموعه را خیلی شخصی تحلیل کرد شامل اینکه تصاویر نشان دهنده تعدادی از لباسهای هنرمند است که در خانهاش بر روی هم تلنبار شدهاند. اما تحلیل دیگری هم ممکن است و آن برگرفته از سفر زندگی شخصی هنرمند است و این واقعیت که نونا حداقل یک سالی هست (که من اطلاع دارم) به دنبال ایجاد یک سری جلسات گفت و گو بین هنرمندان نقاش مشهد است.
لباسهای تلنبار شده در نقاشیهای نونا را میتوان فرمهای محض در نظر گرفت که از محتوا خالی هستند. به عبارت دیگر لباس به صورت معمول بر تن آدمی مینشیند و محتوای آنها را میتوان تن افرادی دانست که آن لباسها را میپوشند. اما وقتی این لباسها خالی از تن باشند در واقع خالی از محتوا هستند. پس وقتی بر روی هم قرار گرفتهاند همچون جلسه گفتگویی است که ساکت برگزار میشود و خالی از هر محتوایی است. پس این لباسهای هنرمند نیست که به نمایش در آمده بلکه لباس تمام هنرمندانی است که نونا از آنها دعوت به گفتگو کرده و هنوز موفق نشده است آنها را پای میز گفتگو بنشاند، به دلایل مختلف.
به عبارت دیگر نونا در تلاش برای ایجاد همدلی و اتحاد بین هنرمندان است اما این آرزویی است که هنوز واقعیت نیافته. این اشتیاق به وحدت را در تصاویر این پروژه هنری میبینیم که همچون یأسی هنرمندانه ظهور کرده است. این توده لباسهای خالی از انسان در نزدیکی هم قرار گرفتهاند و با هم ارتباط دارند اما هیچ ارتباط معنی داری شکل نمیگیرد و سکوت و سکون فضا را دربرگرفته تا شاید روزی نونا پیروز شود و دیالوگ درگیرد.
نونا نمازی هنرمند در حاشیهای نیست و چندین بار نمایشگاههایی در سطح شهر داشته است و شاید دلیل اشتیاق او به گفتگو هم همین خلاءی است که در این فضا درک کرده. تلاش برای ایجاد وحدت و همدلی تا کنون برای نونا بینتیجه بوده اما عزم او پابرجاست و ادامه خواهد داد تا چراغ امید در دلش روشن است.
- سفر امید
آذرخش شفیعی کدکنی
بدون شک مهاجرت موضوع مهمی در دوران معاصر ایران است و عده زیادی به دنبال فرصتهای گوناگون مهاجرت به اروپا و آمریکای شمالی هستند. ایران موجهای مهاجرتی متعددی در چند دهههای اخیر به خود دیده و هر بار که اعتراضاتی شکل گرفته و سرکوب شده یا کشور تورم شدیدی را تحمل کرده است، موجی از مهاجرت به راه افتاده. داستان مهاجرت آذرخش تحصیلی است و او هم اکنون در یک دانشگاه در فلوریدا مشغول مدرک کارشناسی ارشد در رشته هنر است. پس از دوسال مهاجرت به نظرش یک مشکل مهم، روابط گرم و پرشوری است که در ایران تجربه میکرده و در آمریکا خبری از آنها نیست. همچنین همه میدانیم افراد، مکانها، خوراکیها و چیزهای زیادی وجود دارند که در خانه، شهر و محله وجود دارند و آدم آنها را بدیهی فرض میکند و وقتی نباشند و انسان در غربت باشد به چشم میآیند. با این همه آذرخش در این دو سال دستآوردهای تحصیلی و هنری قابل توجهی داشته است اما در یک فضای پویا همچون ایالات متحده آمریکا رقابت بسیار شدید است و همیشه باید تلاش کنی به مرحله بعدی بروی. مطمئنا برای هر مهاجری پس از یک یا دو سال تصویر واقعبینانهتری از کشور مقصد ایجاد میشود.
«خانه» جایی است که چیزهای زیادی دارد و وقتی آن را ترک کنی و کمی احساس غربت کنی، ابتداییترین چیزها پیش چشمت بزرگ میشود. اما وقتی خانه دوست داشتنی نباشد، حاضری همه چیز را تحمل کنی و از رویای موفقیت لذت ببری. هنرمندان مهاجر بسیاری میشناسم که «خانه» به عنوان موضوع کار و دغدغه اصلی آنها تبدیل شده است. برای آذرخش «خانه» الهام بخش یک پروژه هنری موفق بوده است که برگرفته از آئینه کاریهای حرم امام رضا است. وقتی مخاطب در این چیدمان نگاه کند خود را از زوایای مختلفی میبیند و اشکال مختلفی ایجاد میشود که گویی یک فرد را از زوایای مختلف به نمایش میگذارد. این کار شاید روایتی از این باشد که در زندگی واقعیت وجوه مختلفی دارد و تجربه زیسته ما چه در آمریکا و چه در ایران شامل امید و ناامیدی، شکست و موفقیت، چالش و پیروزی و درد و لذت است.
- پاک سازیِ مرکز
سمیه حامد
مشهد را میتوان در حاشیه تهران دانست و شهرستانهای اطراف مشهد در خراسان رضوی را در حاشیه مشهد. داستان سمیه روایت یک جابجایی از مشهد به شهر شاهرود است (البته شاهرود در خراسان رضوی نیست اما منظور رفتن از یک شهر مرکزی به یک شهر در حاشیه است). این جابجایی نتیجه شغل پدر سمیه بوده اما یک احساس ناخواسته را برای سمیه به بار آورده است. ضمن اینکه در اصل سمیه متولد تبریز است و باز هم به ضرورتهای مختلف در مشهد زیسته است. در واقع داستان سمیه روایت جابجایی و قرار گرفتن در مکانهایی است که حس مالکیت و همزاد پنداری هویتی با آنها ندارد. برای سمیه هنر در مرکز توجه نیست چون به ضرورت باید کار بکند و روزگار خود را از طریق طراحی گرافیک تبلیغاتی بگذراند اما از مقطع ارشد در رشته نقاشی فارغ التحصیل شده.
در میان پروژههای سمیه یک مجموعه منحصر بفرد یافت میشود که از لحاظ بصری بسیار ویژه است و خصوصیات «هنر خام» را از خود نشان میدهد. پروژهای که شدیدا ناشی از حالات روحی اوست و بیش از آنکه نتیجه یک پروژه هنری مدون باشد نتیجه یک سری کنش هنرمندانه است که تحت تاثیر حالت روحی افسردگی و یاس انجام شده. او این تصاویر را ابتدا بر روی پارچه دوخته است و سپس برخی از آنها را بر روی کاغذ پیاده کرده است. دوختن روی پارچه خود گویای شکل گیری این پروژه در حالات روانی عمیق است. برای او این پروژه دردآور است و از همین روست که شاید بتوان این پروژه را در حیطه هنرهای خام جای داد.
جابجایی و فشار روحی سمیه را وا داشته است تا مرکز گرایی را در کارهای خود حذف کند و در کارهایش مرکزِ تصویر را نتوانیم بیابیم. در واقع در کارهای او مرکزِ مشخصی یافت نمیشود و ظاهرا این مرکز گریزی آزادی عمل ناخواستهای به او داده و همانطور که در زندگیش مرزها دائم جابجا شده است، در کارهای سمیه مرز هویت و معنای خاصی ندارد و سیال و پویا است.
جمع بندی
فعالیت هنری همچون دیگر فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی یک فعالیت مداوم است که ممکن است با زندگی شخصی فرد در ارتباط مستقیم باشد و یا مجزای از آن. ممکن است یک سیاستمدار همانطور باشد که خود را در رسانهها نشان میدهد و یا ممکن است آنطور نباشد، ممکن است یک فعال اقتصادی (بازاری) همانطوری باشد که خود را در مغازه نشان میدهد یا ممکن است زندگی شخصی وی بسیار دور از این نمایش باشد. تصمیم افراد برای اینکه یک کل متشخص و معنی دار از خود نشان دهند یا نه، بسیار پیچیده است و به راحتی نمیتوان آن را تفسیر کرد. در عالم هنر هم به همین شکل است. ممکن است هنرمندی کارهای هنریش در یک راستا باشد و زندگی شخصیش درگیر مسائل دیگری.
در متن حاضر تمام سعیم را کردم به سراغ افرادی بروم که یکی از خصوصیات بارز آنها پیوستگی بین زندگی شخصی و زندگی هنری آنهاست. اگه این فرض را در مورد ایشان میپذیرفتم، آنوقت میتوانستم تحلیلی استعاری اختیار کنم که نه تنها زندگیِ شخصی ایشان را تحلیل میکرد بلکه امکانات تحلیلی در زمینه تفسیر کارهای خلاقه ایشان در اختیار من میگذاشت. بدون شک تحلیل و تفسیر من خالی از اشکال نیست اما تجربیاتی که در این پروژه یافتم، بسیار لذت بخش بود و قصد دارم ادامه دهم. سعی خواهم کرد ضمن ارائه تحلیل از آثار هنری در زاد بوم مشهد و پرداختن به هنرمندان جوان و پیشرو به یک مجموعه مستند از فعالیتهای هنری در شهر دست یابم.
همانطور که در مقدمه این نوشتار آمد به نظر ضعف فضای هنری مشهد بیش از اینکه در برگزاری رویدادهای هنری باشد در امکان اندیشیدن، تحلیل کردن، گفتگوی میان-گروهی و ایجاد همدلی بین هنرمندان است. یکی از راههای رسیدن به این مهم کاستن از وجهه نمایشی هنر و افزودن به وجهه معنایی آن است که این مهم را تنها و تنها در گفتگو و اجماع بین هنرمندان و صاحبنظران مبتنی بر نوشتار میتوان یافت.
در این گفتگوِ میان-گروهی تنها ارزشِ ممکن احترام گذاشتن به عقاید، نسلها و باورهای متفاوت است. هنرمندانی که تحلیل آثار ایشان در این متن آمد نمونهای از نسلِ جوان هنری در مشهد هستند که متواضعانه مشغول کار هنریاند. این نسل از یک سو از نهادهای دولتی مربوط به هنر همچون نهادهای زیر مجموعه وزارت ارشاد و فرهنگسراها روی برگرداندهاند و از سوی دیگر از نهادهای مستقل هنری که بازتاب دهنده همان سیاستها هستند مایوس شدهاند. زندگی هنری و شخصی خود را پیگیری میکنند و در پی کشف دنیاهای جدید در همین زادبومِ هستیشناسانه خود هستند.
داستان این هنرمندان شاید به نظر شخصی بیاید اما شواهد نشان میدهد که چندان هم شخصی نیست و عدهای با هر کدام از این استعارهها همزاد پنداری میکنند یعنی عدهای از هنرمندان دچار جابجایی مکانی، مهاجرت و عدم موفقیت در ایجاد ارتباط و گفتگو شدهاند. همچنین هنرمندانی از شهر ناامید شده و به اطراف شهر پناه بردهاند، عده زیادی از سازمانهای متولی امر فرهنگی و هنری مایوس شدهاند و خود مشغول به کاراند. عدهای از تمام نهادهای دولتی و غیر دولتی به فضای مجازی پناه بردهاند و عدهای هنر را به شکل یک درمان و راهی برای بقا یافتهاند.
قدردانی
افرادی در شکل گیری و تکمیل این پروژه به من کمک کردند که نیاز است از ایشان تشکر کنم. آقای والری وینو که از من دعوت کرد این سخنرانی یک ساعاته را داشته باشم، همسرم خاطره زارعی و بهراد پسرم که در مورد کارها نظر دادند و با من همفکری کردند، نگار غلام زاده که از ابتدای پروژه کمک کرد، نونا نمازی، خانم شفیعی و خانم صمدی که سعی کردند هنرمندانی معرفی کند، دانشجویان عزیزم که با صبر و بردباری در این ترم سه هفته زمان درسیشان را صرف این پروژه کردم و ضمن توجه به این پروژه با من همفکری کردند.
فهرست هنرمندان
سحر مطهری نژاد متولد ۱۳۷۷ دارای مدرک کارشناسی در طراحی گرافیک. هنرمند خودآموخته در زمینه مجسمه سازی. لینک اینستاگرام
حدیث همتی متولد ۱۳۶۰ هنرمند فعال در زمینه چاپ، خوشنویسی و نقاشی که دارای کارشناسی ارشد طراحی گرافیک و هچنین مدرک روان درمانگری هنر دارد.
حدیثه نجمی نیا متولد ۱۳۷۷ از شهرستان سرخس که مدرک کارشناسی نقاشی است. صفحه اینستاگرام
هدایت گواهی که در زمینه حفاظت از ساختمانهای تاریخی تخصص دارد و عضو گروه "معماران بون"، برنده جایزه آسیا و اقیانوسیه توسط یونسکو در سال ۲۰۱۶، و از سال ۲۰۱۷ به عنوان استاد مشاور در دانشگاه ساپیانزا در رم، ایتالیا خدمت میکند.
نونا نمازی متولد ۱۳۶۸ که مدرک کارشناسی نقاشی است و نمایشگاههای متعدد نقاشی داشته از جمله "تنهایی در شهر"، "داستانهای سنگ"، "داستانهای انزوا"، "اتحاد پارچه" و "هویتهای شخصی" برگزار کرده است. صفحه اینستاگرام
آذرخش شفیعی کدکنی عکاس ایرانی ساکن در ایالات متحده آمریکا که جوایز متعددی در زمینه عکاسی دارد.
سمیه حامد متولد ۱۳۶۶ که مدرک کارشناسی ارشد در شته نقاشی دارد و در زمینه طراحی گرافیک مشغول است. صفحه اینستاگرام
نویسنده
مجید حیدری، عضو هیأت علمی موسسه آموزش عالی فردوس، مشهد، ایران است. علاقه وی به استعارههایی است که تنشهای اجتماعی را شکل میدهد. در راستای مطالعه روایتهای متفاوتی که بر زیبایی شناسی تاثیر میگذارد، روشهای مطالعاتی مختلفی را تجربه کرده است همچون گفتگوهای میان گروهی، نوشتن در مجلات مستقل هنری و فلسفی، نگارش داستان و تولید پادکست، انجام تحقیقات کنشی، پروژههای هنری-مشارکتی و اجراهای هنری-تعاملی. نوشتههای وی در زمینه زیبایی شناسی ایرانی، تنش بین عرفان و کلام و تاثیر آن بر زیبایی شناسی، نقد هنری، مرور هنرمندان بومی، نقش علم بدیع در هنر ایرانی، و استعارههایِ تصویری سرکوب، مقاومت و تبعیض است.
پیرمرد گفت زندگی برای دکتر مسئول من در این آسایشگاه تمام شده است. آقای دکتر دیگر در پی یافتن چیزی نیست و حوصله کشف موضوعی ندراد. اصلا چیزی برای کشف کردن در زندگی ندارد جز اینکه امور خانهاش بگردد و به سفرهای لوکس برود. کتابهای پزشکی را در حد رفع نیاز خوانده و بقیه اطلاعات را در بروشورهای تبلیغاتی داروها، تبلیغات تلویزیون، رسانههای اجتماعی و یا از زبان دوستانش میشنود. در سوپر مارکت، برند همه محصولات را میشناسد یا به حرف فروشنده اعتماد میکند، وقت پیاده روی خیالات کهنهاش را مرور میکند، با گذشته پر حسرتش مشغول میشود و یا آینده را برنامه ریزی میکند.
آقای دکتر نیازی ندارد به حرفهای پیرِ خرفتی همچو من گوش کند که گوشه خانه سالمندان افتاده. آقای دکتر خوب میداند که همه پیرهای خرفت چطور هستند و چه حرفهایی میزنند. او برای خرید کامپیوتر و یا لباس در وب سایتها جستجو میکند و به راحتی مقایسه مدلهای مختلف را میبیند. قبل از سفر برنامه ریزی دقیق دارد، هتل را رزرو میکند و بلیط انواع تفریحات را پیش از سفر میخرد.
من این حرفها را هیچ وقت به او نگفتهام، راستش در چهارده سالگی میل به گفتن را از دست دادم. در عوض میل دارم خودم را برای خودم ثبت کنم در دفتری که بعدها به یک ناشر بینام و نشان خواهم داد و از او میخواهم با هزینه خودم چاپ کند. وقتی از قصد و نیتم بپرسد، خواهم گفت: قصد دارم روزی کسی کتابم را در قفسهای فراموش شده بیابد. میخواهم لذت کشف را دوباره به زندگی یک نفر برگردانم. او در دلش به یک پیر خرفت خواهد خندید اما پول را میگیرد و کتاب را چاپ میکند. از تیراژ کتابم نمیپرسم و آخرین حقوق بازنشستگی را به او خواهم داد.
مصادره باورهای دینی و ارزشهای بخش سنتی جامعه توسط ساختار حکومت همانقدر غیر اخلاقی است که تلاش برای مصادره نیروهای مردمی و آرزوها و آرمانهایشان توسط افراد زیر دستِ ساختارِ حکومت.
از دایره افرادی که میشناسم و با ایشان گفتگو دارم بیرون نمیروم و تنها بر تجربه زیسته خودم و آموختههایم تکیه میکنم. آنچه عقل سلیم از اخبار و رویدادها متوجه میشود این است که اصحاب قدرت و منسب اشتیاق جنون آمیزی به مصادره مجموعه متنوعی از باورهای مذهبی و سنتی جامعه دارند. تمام تلاش خود را معطوف دارند که همه را شبیه یک راه و رسم فکری کنند و جامعه را به همین گونه ِزیست وابدارند. باورهای خودشان را معیار درستی میدانند و بقیه را «غیر خودی یا دشمن» مینامند. تبعیض را تبدیل به ارزش کردهاند و ارزش را به صورت رانت بین خودیها تقسیم میکنند.
چنین رویکردی از یک ساختار با قدرت متمرکز و تمامیت خواه عجیب نیست. اما حداقل برای من عجیب آن است که زیردستان این نظامِ قدرت طلب نیز همانند او عمل کنند و آن را مبارزه یا مقاومت بخوانند. افرادی میشناسم که از همه بیزار شدهاند، مردم را دستهبندی و سپس رتبهبندی میکنند و مبنای این دستهبندی هم تطابق باورها و کنشهای مردم با آمال و آرزوهای آزادیخواهانه ایشان است. برای این دسته از دوستان و آشنایان من «اخبار و رویدادها» ارزش انقلابی یافته. منظورم این است که اخبار فارغ از خوب و بد بودن اتفاقات درونش، دارای ارزش است اگر به تحریک احساسات عمومی نسبت به ساختار قدرت کمک کند.
یافتههای علوم انسانی به ما آموخته که فرد هویت یک پارچه و ذهن منسجم ندارد بلکه مجموعهای از رفتار و باورهای متعارض است. هر فرد روزانه تصمیمهای زیادی میگیرد و نسبت به بافتی که در آن میزید مجبور به واکنشهای متفاوت است. اخلاقِ فرد را باید در نسبت با تک تک تصمیماتش سنجید و از تعمیم بیجا دوری کرد. همانطور که یک محافظه کار ممکن است در مواردی مقابل ظلم بایستد، یک آزادیخواه ممکن است در مواردی ظلم کند. از این رو، حتی یک فرد هم نمیتواند خودش را در یک لحظه خلاصه کند و تعریف واحدی از خودش ارائه دهد. چطور ممکن است افراد جامعه را بسته به واکنش به یک خبر تعریف کنیم؟ چطور میتوان جامعه با تمام تکثر و تنوعش را به یک کل معنیدار مطابق با آرمانها و آمال یک آزادایخواه یا حتی یک گروه از آزادیخواهان بکاهیم؟
همانطور که مصادره باورهای دینی و ارزشهای کهنِ یک جامعه غیراخلاقی است و منجر به دیکتاتوری میشود، تلاش برای مصادره نیروی آزادیخواهان، آرزوهای جوانان و آرمانهای آزادیخوانه نیز حاصلی جز تخریب این نیروها و افزودن به ناامیدی، حاصلی ندارد.
روشهای مبارزه و مقاومت متنوع است و گروههای گوناگون و متکثری وجود دارند که کنش واقعی و بومی را مد نظر خود قرار دادهاند. تلاش برای مصادره این تنوع و تکثر توسط بازیگر مشهور، نویسنده نامی، فعال اجتماعی یا سیاسی یا هر فرد دیگر، در ابتدا خوش جلوه میکند اما پس از مدتی فرد مصادره کننده مجبور میشود در جهت تقویت مصادرهاش، به اخبار ارزشِ انقلابی و تحریکی دهد، شاید مجبور شود آرزوی مرگ کسی را کند تا بتواند نیروها را تقویت بخشد، مجبور شود دیگران را دسته بندی و ارزشگذاری کند تا آنها را تحریک به کنش کند، مجبور شود خود را از عدهای جدا کند تا نشان دهد که از تصمیم آنها راضی نیست، مجبور شود برای مصادره بیشتر نیروها واقعیت را تغییر دهد و سر آخر شبیه همان ساختاری شود که با آن در مبارزه است.
نیروهای آزادیخواه دو گزینه پیش رو دارند. اول آن که سعی کنند خیلی سریع نیروی جمع شده را به نام یک فرد شهیر ببندند که البته دیدیم نتیجهای جز ناامیدی و افزدون به یاس نداشت. راه دوم همان است که امروزه بسیاری از افراد مطلع پیشنهاد میدهند یعنی مصادره نیروها فقط و فقط امری دموکراتیک است و باید در اوج اجماع اتفاق بیافتد و غیر از این راهی نیست. چنین اجماعی تنها وقتی میسر است که گروههای کوچک و سازمان یافته وجود داشته باشند که تکثر و تنوع در بقیه گروهها را به رسمیت میشناسند و تلاش خود را نه بر مصادره نیروهای آزادیخواه که بر سازماندهی بومی و معنیبخشی به کنشهای هدفمند متوجه کرده باشند.
نکته آخر اینکه هیچ عجیب نیست که مصادره کنندگان مبارزه و مقاومت در موارد (متاسفانه) نه چندان معدودی که در اطراف خودم دیدهام، غیر از غرغر کردن و کنش مجازی در حد استوری و کامنت بر پست این و آن هیچ کار سازمانیافته و معنیدار دیگری انجام نمیدهند. اما وقتی خبری میشود که احساس میکنند تحریک کننده خوبی است (ارزش تحریکی و انقلابی بالایی دارد) در فضای مجازی شروع به مصادره خبر میکنند و خود را آزادیخواه دو آتشه نشان میدهند. به گمان من ارزش از آنِ تک تک کسانی است که در درون سیستمهای متنوع قدرت، اقلیمهای فرهنگی گوناگون، باورهای دینی و غیر دینی، در محل کار و در بین خانواده و اقوام در اشکال و سطوح مختلف مقاومت میکنند و بیادعا در حد خود تلاش میکنند. حتی اگر شده یک باور جزمی را از عمه خانم پیر اصلاح کنند، در مکالمه روزمره با سوپریِ محل او را متوجه پذیرش تنوع پوشش مشتریانش کنند و یا یک دانش آموز را متوجه نکتهای در کتاب آموزشی مدرسه کنند.
بازارِ دل، دیدارِ دل، هوادارِ دل، فکرِ دل، کارِ دل، اندیشهِ دل، دیدهِ دل، خبردارِ دل، معمارِ دل، مستیِ دل
دل مجاز از چیست؟ به نظرم اینجا دل مجاز از انسان سرگشته و حیرانی همچون اسیر شهرستانی است.
با چنین برداشتی قطعات زیر را بخوانید و در ضمن به عبارت «بیساختگی» توجه کنید که به نظرم ابداع قابل توجهی است و شاعر یک کلمه جدید ساخته است.
آنها که دل از گل، ستم از رحم ندانند
حیف است که باشند هوادار دل ما
...
حیف است که از آینه ات گرد برآید
...
تعمیر خجالت از خانه به دوشی
بیساختگی تا شده معمار دل ما
...
آنها که نگشتند خریدار دل ما
بسیار نبودند خریدار دل ما؟
...
گفتیم اسیریم نگشتیم گنهکار
شرمنده شو از مستی بسیار دل ما
مشخصات وب
دست دراز میکنی و لمس میشوی،
میچرخی و همه چیز نیست شده است.
موضوعات وب
- پیادهروی و فلسفه
- اسیر شهرستانی
- سعدی و تفکر انتقادی
- شعر
- همباشی من و حقیقت
- فلسفه رواقی
- پورتفولیو هنرمند
- وسطبازم و طنازم
- مینیاکوسیستم هنر
- کلنگ
- پرورش رادیکال
- فلسفههای رهایی بخش
- پارزیا
- مستند سازی و تحقیق هنری
- صنعتِ مستی
- نافرمانی
- جبروتِ جسم
- داستان کوتاه
- نقد آثار هنری
- دوره آموزشی
- هادی پاکزاد
- افسردگی
- پادکست پراکسیس
- منابع درسی دانشگاه
- رزومه
آرشیو وب
- مهر ۱۴۰۴
- شهریور ۱۴۰۴
- مرداد ۱۴۰۴
- تیر ۱۴۰۴
- خرداد ۱۴۰۴
- اردیبهشت ۱۴۰۴
- فروردین ۱۴۰۴
- اسفند ۱۴۰۳
- بهمن ۱۴۰۳
- دی ۱۴۰۳
- آذر ۱۴۰۳
- آبان ۱۴۰۳
- مهر ۱۴۰۳
- شهریور ۱۴۰۳
- مرداد ۱۴۰۳
- تیر ۱۴۰۳
- خرداد ۱۴۰۳
- اردیبهشت ۱۴۰۳
- فروردین ۱۴۰۳
- اسفند ۱۴۰۲
- بهمن ۱۴۰۲
- دی ۱۴۰۲
- آذر ۱۴۰۲
- آبان ۱۴۰۲
- مهر ۱۴۰۲
- شهریور ۱۴۰۲
- مرداد ۱۴۰۲
- تیر ۱۴۰۲
- خرداد ۱۴۰۲
- اردیبهشت ۱۴۰۲
- فروردین ۱۴۰۲
- اسفند ۱۴۰۱
- بهمن ۱۴۰۱
- دی ۱۴۰۱
- شهریور ۱۴۰۱
- مرداد ۱۴۰۱
- آرشيو