توسط مجید حیدری
| پنجشنبه ۸ دی ۱۴۰۱ | 9
به انقلاب چشمک زدم
و او مرا خواست،
با او قدم زدم،
دست مرا فشرد.
با او ترسیدم،
و هر دو گریختیم به کوهها
با او گریستم،
و او اشاره کرد به بلندای تپهای نزدیک