توسط مجید حیدری
| پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ | 7
به آینه مینگرم و خود نمیبینم
یاد تو مرا کشته است
آیینه کند آینه رسوایی ما را
از خویش به وحشت میافتم
از شهوتِ جستجو
از تنِ پارهِ پاره
مژگانم همچون چتری شده بر تمام «هستیم»
نگاه نمیتوانم
تا عشق رمیدن کند از یاد نگاهی
نگاه
تگاه
پگاه
بگا
نگاهی و بگایی