مرور کوتاه
در صحنهای حداقلی شامل یک گلدان، نیمکت و یک دوربین عکاسی، خانوادهای ۴ نفره تلاش میکنند عکس یادگاری بگیرند. پس از زمانی طولانی همه دور هم جمع شدهاند و فرصت مناسبی است. اما دوربین درست کار نمیکند و روابط بین افراد خانواده نسبت به دیالوگها تغییر میکند و هر بار نیاز است ژست و جای افراد عوض شود.
متن نمایشنامه ساده و کم حادثه است و اجرا حداقلی و کم ادعا، اما صحنه برای مخاطبانِ اندک و زیرزمینی این نمایش در تهران رخداد ویژهای است. در واقع چندین عامل همچون شرایط مکانی، بازیگران جوان و تکنیکهای اجرایی ساده در راستای تم اصلی نویسندهِ نمایشنامه به تاثیر گذاری اجرا افزوده است.
سکوت، سکون و ارتباط چشمی بیوقفه در ابتدای نمایش در مکانی غیر رسمی، فضایی وهمآلود ایجاد میکند. حرکات آهسته و دیالوگهای به تاخیر افتاده بیش از آنکه تعلیقی داستانی باشد، کششی معناشناسانه ایجاد میکند به خصوص با ظاهر شدن برخی دیالوگها و افکار شخصیتها بر روی پرده یک پرژکتور که هم یادآور فیلمهای ناطق است و هم تاکید بر این مهم که وجوه بیان شفاهی، نوشتاری و اجرایی به هم آمیخته است. سرآخر، اجرای زیرزمینی این نمایشنامه به هنرمندان جوان این امکان را بخشیده که برخلاف جریان غالب و رسمی تئاتر در ایران، امکان داشته باشند یکدیگر را در صحنه لمس کنند و حجاب اجباری را کنار بگذارند. این تجربه از آزادی موقت، مخاطبان ایرانی را تحت تاثیر قرار میدهد و بیینده حس ناستالژیکی پیدا میکند نسبت به نمایشهای رسمی که در چند دهه گذشته با انواع محدودیتها اجرا شدهاند.
تصاویر در کانال تلگرامی پراکسیس