خلاصه بخش ۲۴، «فلسفه پیادهروی» نوشته فردریک گرو
گاندی از همه میخواست به نافرمانی مدنی بپیوندند و از هر نوع برخورد خشونت آمیز دوری کنند. چندین بار که عدهای به درخواست گاندی گوش نکردند و در واکنش به برخورد خشونت آمیز پلیس، آنها هم شروع به زد و خورد کردند، گاندی خواستار توقف جنبش نافرمانی مدنی شد و خود نیز روزه گرفت.
در فوریه ۱۹۳۰، گاندی شصست ساله برای راهپیمایی نمک برنامه ریزی کرد. هستهای از مبارزان معتمد را گرد آورد که منضبط و فداکار بودند. هفتاد و هشت مبارز در این سفر او را همراهی کردند. چهل و چهار روز بعد، به دریا رسیدند در حالی که صدها هزار نفر آنها را در این مسیر همراهی کرده بودند و صدها نفر توسط پلیس باز داشت شده بودند. بلاخره به دریا رسیدند و گاندی پس از شستشو خودش در آب دریا، مقابل چشم صدها نفر آن عملی که دولت بریتانیا ممنوع اعلام کرده بود را انجام داد: استخراج نمک از دریا!
گاندی با پیادهروی به انرژیهای کندِ استقامت و پایداری پر و بال داد. با پیادهروی از عمل برق آسا، رفتار جلوهگرانه و کار بزرگ فاصله گرفت. برای او پیادهروی نمایانگر فقر و مشقتی بود که مردم هند متحمل میشدند. او در تمام طول زندگی خود در پی عریان کردن همه حوزههای زندگی بود; پوشش، مسکن، خوراک و وسایل نقلیه. این شکل سادهسازی شده زندگی به او کمک کرد تا سریعتر، مستقیمتر و با اتکای بیشتر بر امور اساسی پیش برود. پیادهروی بیانگر کمال سادگی است; پایی مقابل پای دیگر. او به وسیله پیادهروی وجهی از استقامت و پایداری را تبلیغ میکرد: پیش رفتن مستمر. این مساله اساسی است، زیرا پیادهروی دعوتی است به تلاش آرام اما مستمر.