سهیلا دیزگلی هنرمند نقاش و شاعر است که در آثارش به بازنمایی درد، رنج و فرسایش درونی پرداخته است. در مجموعه آثار نقاشی خود با بیانی نمادین و فیگوراتیو به مطالعه تصویری انسان معاصر در ارتباط با محیط اطرافش پرداخته است و در مجموعه اشعارش در فضایی رازآلود و سوررئال به موضوعاتی از قبیل تنهایی، اضطراب و دلشوره اشاره کرده است.
او معتقد است که در آثارش به مقولههای بنیادین زندگی مانند زمان، فرسایش و ناپایداری میپردازد و تلاش میکند پیچیدگی و سردرگمی انسان معاصر را بازنمایی کند. سهیلا در مجموعه آثارش از جمله شیب درد، برزخ، صلیب سرب، کمدی الهی و دیوانگی به مطالعه نقاشانه موضوعات مختلف پرداخته از جمله رخدادهایی مربوط به جنگ، لحظات پیش از مرگ و بازنمایی احساسی از طبیعت.
دیزگلی بهعنوان نقاش، در چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی شرکت کرده است و به بازنمایی انسانهایی منزوی پرداخته. در آثار نقاشی سهیلا رنگگذاری نقش مهمتری از طراحی دارد؛ مرز بین فیگورها با محیط اطرافشان با خط مشخص نشده بلکه محو شدن تدریجی رنگها مرز هر فیگور با محیطش را مشخص میکند. از جمله تکنیکهای بیانی هنرمند میتوان به خراشیدگی، درهم تنیدگی، سرفرو بردن فیگورها، اغراق در کشیدگی و فرسایش دستها به سر اشاره کرد. در آخرین مجموعه خود با نام دیوانگی که آثار نقاشی ملهم از مجموعه اشعار محمد باقر کلاهی است، سهیلا به بیانی انتزاعی از درد و انزوا و در همتنیدگی رسیده است. البته همچنان شاهد استفاده از تکنیک بیانی خراش در این مجموعه نیز هستیم که بازنمایی نوعی رنج مزمن است.
سهیلا در نقش شاعر، بیانی ساده اما تصویری و سوررئال دارد که تلاش میکند حالات ذهنی و عاطفی خود را منتقل کند. شعرهای او فضایی رازآلود و درونی دارند و بازتابدهندهی فرسایش روحی، اضطراب، تنهایی و دلشورهاند، اما محدود به این احساسات نیستند؛ او با استفاده از تصاویر ناگهانی و گاه خشونتآمیز—مانند بدن زخمی، رگها، گردن، چاقو، زندان، مرگ و فقدان—تجربههای فردی و جمعی را همزمان بازنمایی میکند. در شعر او، سکوت، روایت شخصی کوتاه و تکرار ابزارهایی هستند برای القای حس خفگی، خطر و پوچی.شاعر با تلفیق تجربهی شخصی و حافظهی جمعی، فضایی میسازد که هم بازتابدهندهی رنجهای زیستهی فردی است و هم منعکسکنندهی خشونت، سرکوب و ناامیدی در جامعه معاصر. این ویژگیها شعر او را در مرز میان گزارش شخصی، شعر تصویری و برداشتی اگزیستانسیال از زندگی قرار داده است.
سابقه هنری سهیلا دیزگلی نشان از دو وجه متمایز دارد. از یک سو فعالیتهای فرهنگی-اجتماعی گستردهای را تجربه کرده از جمله تدریس، نمایشگاهداری، نمایشگاه گردانی و برگزاری نشستهای ادبی و هنری مختلف، از سوی دیگر در آثارش به بازنمایی انزوا و درد مزمن فردی پرداخته است. به عبارت دیگر هنرمند از یک سو در فعالیتهای فرهنگی دغدغه اجتماعی خود را نشان داده است و از سوی دیگر نگاهی اگزیستانسیال به مسئولیت فردی و رنج زیستن در انزوا دارد. به همین دلیل، در آثارش میتوان شاهد قسمتی از تجربه زیست پرآشوب افرادی بود که در جامعه کنونی ایران زندگی میکنند. قسمتی از این رنج، بدون شک، مربوط به ساختار نامطلوب و سرکوبگر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی حاکم است اما بخش دیگر را میتوان ناشی از برداشت مدرن هنرمند از مقوله هنر دانست. او هنرمندی است که در جستجوی ایدهآلهای هنر مدرن است از جمله بازنمایی واقعگرایانه با بیانی ذهنی و گسست از سنت. او به جای پاسخ دادن، پرسش مطرح میکند و به جای معنا بخشی، معنا را به چالش میکشد و در همین بستر است که پوچی، انزوا و درد در آثارش ظهور میکند.
فایل پورتفولیو هنرمند