خلاصه بخش ۱۲ و ۱۳
کتاب «فلسفه پیادهروی»
این دو فصل انتظار من را برآورده نکرد. بیان نویسنده از تجارب بومی و در دسترس دور میشود و حالتی آرمانگرایانه و کلی به خود میگیرد. آرمانهای بزرگ همیشه نشان از نوعی تعصب به ایدههایی است که در سر پروراندهایم. گویی نویسنده دست از توصیف کشیده و با حالت تجویزی قصد دارد جهان و وضعیت آن را با ایدههای خود تطبیق دهد.
با این وجود، به درستی به رابطه بین پیادهروی و زیارت اشاره کرده است. عدهای تجربه دینی را در پیادهروی به سوی مکانهای زیارتی مییابند. یک مثال جالب توجه از مکانهای زیارتی کوه آتوس است; جمهوری تقریبا مستقل بر روی یک کوه نزدیک یونان. در مسیرهای پیادهروی پر پیچ خم این کوه هزار سال است که به هیچ زنی اجازه ندادهاند قدم بگذارد تا مبادا کشیشان مرد به گناه آلوده شوند! این کوه مکانی مقدس است برای کشیشان مرد که خود را از ناپاکیهای جهان بیالایند (لینک مستندی درباره کوههای آتوس)
درس دیگری که از این فصل میتوان گرفت، توجه به یک تجربه دینی ناب است که هر ساله در اطراف مشهد رخ میدهد; پیادهروی به سمت حرم امام رضا. اگر تبلیغات حکومتی و سوء استفادههای سیاسی از این پدیده را حذف کنیم، آنوقت میتوانیم متوجه این تجربه دینی و روحانی شویم که هر ساله عدهای از افراد از حاشیه شهر مشهد دچار آن میشوند. نگاهی خالی از تعصب به این پدیده میتواند مثال درستی از محتوای این بخش کتاب باشد.