تجربه
تجربه وقتی بدست میآید که یک فعالیت همراه با مطالعه و تأمل صورت گیرد و به کشف و شهودی ملموس بیانجامد. کار یا هر فعالیت دیگر حتی تفریح در صورتی که خالی از معنا باشد، به امری تکراری و کسالتآور تبدیل میشود.
منظور از کار اموری است که باید به صورت تکراری انجام دهیم شامل وظایف شغلی، خانوادگی و شخصی; کارهایی که باید روزانه، هفتگی، ماهانه و سالانه انجام دهیم تا چرخ زندگی بچرخد. تکرار این کارها به ما میآموزد که چطور عمل کنیم و برای انجام امور مختلف چه راه و روشی بکار بندیم. کارها معمولا تکراریاند و اگر کار جدیدی ظهور کند، در ابتدا به روشِ انجام آن فکر میکنیم و هنگامی که آموختیم دیگر نیاز به اندیشیدن از بین میرود. پس بصورت معمول کار مترادف با این معانی است: وظیفه، فعالیت، گرفتاری، مشغولیت، مشکل، تکلیف، شغل و ماموریت.
اما منظور از تجربه آن است که در انجام یک کار یا فعالیت به ماهیت آن بیاندیشیم و آن را به صورت مسألهای خود-ساخته پیش رو آوریم. تجربه تبدیل یک کار به مسألهای با پاسخهای متعدد است که میتوان با کمک مطالعه و تأمل برای آن پاسخ مناسب یافت. به عبارت دیگر، تجربه زمانی رخ میدهد که یک فعالیت از حالت روزمره با پاسخهای تکراری خارج میشود و به عنوان یک مساله با طیف وسیعی از پاسخهایِ ممکن طرح میشود. این امکان همیشه وجود دارد که کار تبدیل به تجربه شود و از خصوصیات کاربودگی خارج شده و همچون تجربه امری مساله محور، خلاق و جذاب شود و با هنر و خلاقیت گره بخورد.
تجربه ضامن کشف و شهود فردی است. کسی که تجربه کسب میکند، در اثر مطالعه، جستجو و تأمل راههای جدید مییابد. خلاء تجربه در زندگی یعنی اینکه فرد دچار کشف و شهود نمیشود و تکرار در زندگیش مسلط میشود. تسلطِ تکرار و روزمرگی با موفقیتهای شغلی و یا تفریحات هیجانانگیز از بین نمیرود! به عبارت دیگر، ضمن اینکه موفقیتهای شغلی، کسب درآمد خوب، تخت خواب نرم و گرم هتلها، آفتاب گرفتن لب ساحل و خوردن و نوشیدن همگی لذت بخش و شادی آفرین هستند، وقتی این فعالیتها از معنا تهی باشند دچار دورِ باطل میشوند. کار، تفریح و یا هر فعالیت دیگر تنها وقتی معنا بخش زندگی هستند که متوجه مسالهای خود-ساخته و برآمده از زندگی طبیعی باشد یعنی از تأمل به ماهیتِ کار و فعالیت هر روزه شکل گرفته باشند. گرچه این شرط مخالف زندگی امروزی است که تمام فعالیتها و تفریحات را بر اساس اصول و ارزشهایِ بازار و سرمایه به ما عرضه میکند.
بنابراین فعالیتی که همراه با جستجوگری، مطالعه، و تأمل به مساله است ما را دچار شور و شعف ناشی از کشف میکند و پنجرهای جدید بروی ما میگشاید. کسب تجربه همراه است با یافتههایی ملموس، تغییر بینش و نوعی از گشودگی درونی; همان لحظهای که ناگاه افقی از معنا و درک در ذهن ظاهر میشود و گویی ذهن لبخند میزند. البته کسبِ تجربه آفت بزرگی نیز بهمراه دارد و آن مقدس سازی است. تجربه آنقدر لذت بخش است که اکثر افراد آن را مقدس میپندارد و رخدادن آن را وابسته به شرایطی غیر از زندگی عادی فرض میکنند.
بگمانم پیادهرویِ گروهیِ هدایت شده، مطالعه منابع مربوط به این فعالیت و گزارش نویسی از این کنش بستر مناسبی است برای رسیدن به تجربه، کشف درونی و ذهنورزیِ هدفمند. در یک معنی آنچه در همزمانیِ پیادهروی و فلسفه رخ میدهد را میتوان پراکسیس نامید: کنش جمعی هدفمند و اصولی; یا میتوان آن را تحقیق کنشی نامید: کنشی جمعی و خالی از تعصب بمنظور آزمودن ایدهها.
برای اطلاع از برنامه «پیادهروی و فلسفه» به کانال تلگرام این برنامه مراجعه کنید.