سعدی غزل شماره ۱۳
این چند بیت از غزل شماره ۱۳ بهنظرم گویای این است که شاعر از دوستان خود بد دیده و بد شنیده است. به زیبایی داستان خودش را به شکلی موجز بیان کرده.
یارِ بارافتاده را در کاروان بگذاشتند / بیوفا یاران که بربستند بار خویش را
مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق / دوستان ما بیازردند یار خویش را
هر که را در خاک غربت پای در گل مانْد مانْد / گو دگر در خواب خوش بینی دیار خویش را
دوستان گویند سعدی دل چرا دادی به عشق / تا میان خلق کم کردی وقار خویش را
ما صلاح خویشتن در بینوایی دیدهایم / هر کسی گو مصلحت بینند کار خویش را
آشفته رای کسی است که در تصمیم گیری و نظر ثبات ندارد; مخالف ثابت قدم و ثابت رای
حسن شوخش یعنی خوشکل و خوشدل است
تماشا پرده پوشد یعنی هر چه بیشتر تماشایش کنی کمتر او ببینی و بیشتر خودت بیابی
خواب پریشان رهایی یعنی شاعر اضطراب جدایی دارد
خود فروشان وفا ندارند و کمتر پیش میآید به آدمی اهل وفا برخورد کنند. در میان خود فروشان و سرسپردگان، وفا جنس کمیابی است:
به بازار وفا گر خود فروشان را گذار افتد / به نرخ کیمیا گیرند جنس ناروایی را
سرآخر
اجل هم جان به منت میگرفت از کشته نازت
مشخصات وب
دست دراز میکنی و لمس میشوی،
میچرخی و همه چیز نیست شده است.
موضوعات وب
- پیادهروی و فلسفه
 - اسیر شهرستانی
 - سعدی و تفکر انتقادی
 - شعر
 - همباشی من و حقیقت
 - فلسفه رواقی
 - پورتفولیو هنرمند
 - وسطبازم و طنازم
 - مینیاکوسیستم هنر
 - کلنگ
 - پرورش رادیکال
 - فلسفههای رهایی بخش
 - پارزیا
 - مستند سازی و تحقیق هنری
 - صنعتِ مستی
 - نافرمانی
 - جبروتِ جسم
 - داستان کوتاه
 - نقد آثار هنری
 - دوره آموزشی
 - هادی پاکزاد
 - افسردگی
 - پادکست پراکسیس
 - منابع درسی دانشگاه
 - رزومه
 
آرشیو وب
- مهر ۱۴۰۴
 - شهریور ۱۴۰۴
 - مرداد ۱۴۰۴
 - تیر ۱۴۰۴
 - خرداد ۱۴۰۴
 - اردیبهشت ۱۴۰۴
 - فروردین ۱۴۰۴
 - اسفند ۱۴۰۳
 - بهمن ۱۴۰۳
 - دی ۱۴۰۳
 - آذر ۱۴۰۳
 - آبان ۱۴۰۳
 - مهر ۱۴۰۳
 - شهریور ۱۴۰۳
 - مرداد ۱۴۰۳
 - تیر ۱۴۰۳
 - خرداد ۱۴۰۳
 - اردیبهشت ۱۴۰۳
 - فروردین ۱۴۰۳
 - اسفند ۱۴۰۲
 - بهمن ۱۴۰۲
 - دی ۱۴۰۲
 - آذر ۱۴۰۲
 - آبان ۱۴۰۲
 - مهر ۱۴۰۲
 - شهریور ۱۴۰۲
 - مرداد ۱۴۰۲
 - تیر ۱۴۰۲
 - خرداد ۱۴۰۲
 - اردیبهشت ۱۴۰۲
 - فروردین ۱۴۰۲
 - اسفند ۱۴۰۱
 - بهمن ۱۴۰۱
 - دی ۱۴۰۱
 - شهریور ۱۴۰۱
 - مرداد ۱۴۰۱
 - آرشيو