سعدی (۷۷)
دشمنان سعدی در روزگار او، به احتمال زیاد، دو گروه بودهاند: نخست زاهدان و فقهای خشکاندیش که سخنان آزاداندیشانه و طبع لذتجوی او را کفرآمیز میشمردند؛ دوم شاعران و سخنوران رقیب که در حسد از شهرت و نفوذ سخن او، به نکوهش و بدگویی میپرداختند. این دو گروه در جوامع امروز نیز، به شکلهای دیگر، همچنان قابل شناساییاند.
دوش در واقعه دیدم که نگارین میگفت / سعدیا گوش مکن بر سخن اعدایت
سعدی (۷۵)
حالا بعضیها اصرار دارند که در شعر فارسی معشوق واقعی خدای عزوجل است، من کاری ندارم. لذت خواندن بیت زیر در این است که بتوانی تصویر سازی کنی.
چه لطیفست قبا بر تن چون سرو روانت / آه اگر چون کمرم دست رسیدی به میانت
سعدی (۳۶)
شاعر پیکی مینوشد و مینویسد «این شادی کسی که در دور خرم است».
غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت / این شادی کسی که در دور خُرمست
تنها دل منست گرفتار در غمان / یا خود در این زمانه دل شادمان کمست
سعدی (۳۵)
در زمان سعدی هم ناصحان که همان آمران به معروف و ناهیان از منکر باشند در کار بقیه دخالت میکردهاند.
دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست / هر که ما را این نصیحت میکند بیحاصل است
شاعر بارها در نوشتههایش میخواهد از آنچه راه و رسم معمول (عرف دینی جامعه) خود را جدا کند اما ظاهرا برایش میسر نیست.
پیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمی / باز میگویم که هر دعوی که کردم باطلست
سعدی (۳۱)
این دو بیت فضایی سینمایی میتونه داشته باشه; داستانی هراسآور و تلخ.
آن خون کسی ریختهای یا می سرخ است / یا توت سیاه است که بر جامه چکیدهست
با جمله برآمیزی و از ما بگریزی / جرم از تو نباشد گنه از بخت رمیدهست
سعدی (۳۰)
شاعر معنای زیبایی به کلمه «رفتار» بخشیده است. بافت متن طوری است که خواننده کلمه «رفتار آمدهست» را میتواند در چند معنا تصور کند: ظاهر شدن، راه رفتن، عشوه کردن.
آن تویی یا سرو بستانی به رفتار آمدهست / یا ملک در صورت مردم به گفتار آمدهست
سعدی (۲۷)
در متون نویسنده با این تعارضات زیاد مواجه میشود: میخوام اما نمیتوانم، میخواهم اما نمیشود، سخن دوست پیش دشمن، ظاهر شدن حال درون
خواهم اندر طلبت عمر به پایان آورد / گرچه راهم نه به اندازهٔ پای طلب است
هر قضایی سببی دارد و من در غم دوست / اجلم میکشد و درد فراقش سبب است
سخن خویش به بیگانه نمییارم گفت / گله از دوست به دشمن نه طریق ادب است
لیکن این حال محال است که پنهان ماند / تو زره میدری و پرده سعدی قصب است
سعدی (۱۷)
عدهای این بیت را غرقه شدن عارف در دریای عشق و غم الاهی تفسیر میکنند.
من این نوع از علاقه به بندگی را متافیزیکی شدن یک میل جنسی در نویسنده تفسیر میکنم.
سعدی اندر کف جلاد غمت میگوید / بندهام بنده به کشتن ده و مفروش مرا
معشوق ریش دار، بهشتِ نظاره است!
عالم تمام یک جگر پاره پاره است
با دوست می بنوش که عمر دوباره است
یکی از دوستانم پس از سالها اقامت در کانادا افسرده شده بود و به توصیه پزشک برای سفر به ایران آمده بود. از اسیر برایش نقل قول کردم که
بلبل گلهای شوخ از دور بودن خوشتر است / سیر باغ آرزو بیزار میسازد مرا
دوستی دیگر که حساب بانکی پر از پول دارد و ملک و املاک بسیاری به نامش است. چند وقتی است دچار تنش و اضطراب فراوان است و به توصیه دکتر باید استراحت کند. پزشکش داروی خواب آور برایش تجویز کرده. به او گفتم:
غفلتم تعمیرِ آگاهی است، دیدم بارها / چشم خواب آلودِ من، بیدار میسازد مرا
مشخصات وب
دست دراز میکنی و لمس میشوی،
میچرخی و همه چیز نیست شده است.
موضوعات وب
- پیادهروی و فلسفه
- اسیر شهرستانی
- سعدی و تفکر انتقادی
- شعر
- همباشی من و حقیقت
- فلسفه رواقی
- پورتفولیو هنرمند
- وسطبازم و طنازم
- مینیاکوسیستم هنر
- کلنگ
- پرورش رادیکال
- فلسفههای رهایی بخش
- پارزیا
- مستند سازی و تحقیق هنری
- صنعتِ مستی
- نافرمانی
- جبروتِ جسم
- داستان کوتاه
- نقد آثار هنری
- دوره آموزشی
- هادی پاکزاد
- افسردگی
- پادکست پراکسیس
- منابع درسی دانشگاه
- رزومه
آرشیو وب
- مهر ۱۴۰۴
- شهریور ۱۴۰۴
- مرداد ۱۴۰۴
- تیر ۱۴۰۴
- خرداد ۱۴۰۴
- اردیبهشت ۱۴۰۴
- فروردین ۱۴۰۴
- اسفند ۱۴۰۳
- بهمن ۱۴۰۳
- دی ۱۴۰۳
- آذر ۱۴۰۳
- آبان ۱۴۰۳
- مهر ۱۴۰۳
- شهریور ۱۴۰۳
- مرداد ۱۴۰۳
- تیر ۱۴۰۳
- خرداد ۱۴۰۳
- اردیبهشت ۱۴۰۳
- فروردین ۱۴۰۳
- اسفند ۱۴۰۲
- بهمن ۱۴۰۲
- دی ۱۴۰۲
- آذر ۱۴۰۲
- آبان ۱۴۰۲
- مهر ۱۴۰۲
- شهریور ۱۴۰۲
- مرداد ۱۴۰۲
- تیر ۱۴۰۲
- خرداد ۱۴۰۲
- اردیبهشت ۱۴۰۲
- فروردین ۱۴۰۲
- اسفند ۱۴۰۱
- بهمن ۱۴۰۱
- دی ۱۴۰۱
- شهریور ۱۴۰۱
- مرداد ۱۴۰۱
- آرشيو