یک دیکتاتور خودش را به شکل نفرت در تمام افراد جامعه تکثیر میکند. ما از او و تمام طرفدارانش متنفریم، از تمام افرادی که به هر شکل با او همکاری میکنند نیز متنفریم. به این شکل، دیکتاتور در ما متجلی میشود و ما حتی از کسانی که با روشها و تکنیکهایی غیر از ما مبارزه یا مقاومت میکنند نیز متنفر میشویم.
نفرت در وجود ما چنان نهادینه میشود که اجازه نمیدهد افراد را در افق ذهنی خودشان و با توجه به تجربه زیستشان ببینیم. عدهای چنان غرق نفرت هستند که به سادگی و بدون هیچ دلیل قانع کنندهای به دیگران ناسزا میگویند، تحقیر میکنند و تهمت میزنند، فقط کافی است فردی شبیه آنها فکر نکند، روش مبارزهاش را نپسندند یا دغدغههای متفاوتی از آنها داشته باشد.
فراموش کردهایم که به قول داریو فو «خنده خوشایند زورگویان نیست»، زورگویان منبع اصلی نفرت در جامعه هستند و هر چه نفرت را بیشتر در میان اقشار جامعه پخش کنند، بیشتر از قدرت جمع میکاهند. به بیان دیگر، هیچ عاملی نمیتواند در این سطح نیروی مردمی را کاهش دهد. دیکتاتور هر چه به روزهای پایانی نزدیکتر شود، دروغهای بزرگتری را خودش و همدستانش به ما تحویل میدهند و این دروغها نفرت بیشتری در ما ایجاد میکنند.
بد نیست اگر به تمایز مقاومت و مبارزه توجه کنیم. مقاومت به این معنی است که فرد هیچ وقت به صورت کامل تسلیم سیستم سرکوب نمیشود; دقت کنید «بهصورت کامل تسلیم نمیشود». یعنی ممکن است در درون سیستم و یا خارج از سیستم به مقاومت خود علیه سیاستهای تبعیضآمیز، بیعدالتی و سرکوب بجنگد اما همچنان سیستم را بپذیرد و به زندگی نسبتا معمول خود ادامه دهد. اما مبارزه خاص کسانی است که از این سیستم خارج میشوند و به صورت واضح و آشکار با اصول آن به مخالفت برمیخیزند.
بسیاری از ما ممکن است بپرسیم کدام بهتر است؟ یا فکر کنیم که ما آنقدرها هم با دل و جرات نیستیم که به مخالفت آشکار برخیزیم. ضمن اینکه ما از چنان امکاناتی برخوردار نیستیم و صدایی در جامعه نداریم; اگر نفوذی در جامعه داشتیم، میتوانستیم صدای مخالف خود را بلند کنیم.
باید بخاطر داشت که پیروزی در برابر دیکتاتوری شامل فعالیتهای متنوع و متکثر از مقاومت تا مبارزه است. پذیرش این تنوع و تکثر و دوری از تنفر تولید شده توسط سیستم از مهمترین اصول در راه پیروزی است. نباید جامعه را یک کل متحد زیر یک ایده دید، بلکه جامعه متشکل از بیشمار جوامع کوچک با خواستهای متنوع است. زمانی فرا رسیده که باید تعصب را کنار بگذاریم; بهجای ناسزا گفتن به کنشها و رفتارهایی که نمیپسندیم، بهجای ترد کردن و تحریم کردن دیگران، علیه دشمنی واحد یعنی «نفرت» متحد شویم.